گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و سوم
58 ) سوره مجادله این سوره در مدینه نازل شده و داراي 22 آیه است )
اشاره
ص : 401
ص : 402
محتواي سوره مجادله
این سوره در مدینه نازل شده است،و طبق طبیعت سوره هاي"مدنی" بیشتر از احکام فقهی،و نظام زندگی اجتماعی،و روابط با
مسلمین و غیر مسلمین سخن می گوید،و مجموع بحثهاي آن را می توان در سه بخش خلاصه کرد:
-1 در بخش اول سخن از حکم"ظهار"می گوید که در جاهلیت نوعی طلاق و جدایی دائمی محسوب می شد،و اسلام آن را
تعدیل کرد و در مسیر صحیح قرار داد.
-2 در بخش دیگري یک سلسله دستورها در باره آداب مجالست از جمله منع از"نجوي"(سخنان در گوشی)و همچنین جا
دادن به کسانی که تازه وارد مجلس می شوند.
-3 در آخرین بخش،بحث گویا و مشروح و کوبنده اي در باره منافقان، و آنها که ظاهرا دم از اسلام می زدند اما با دشمنان
اسلام سر و سر داشتند،مطرح کرده،مسلمین راستین را از ورود در حزب شیاطین و منافقین بر حذر می دارد و آنها را به
اللّ " دعوت می کند.
􀀀
اللّ "و ملحق شدن به"حزب ه
􀀀
اللّ "و"بغض فی ه
􀀀
رعایت"حب فی ه
نامگذاري سوره به سوره"مجادله"به خاطر تعبیري است که در آیه نخستین آن آمده است.
***
فضیلت تلاوت سوره مجادله
در فضیلت این سوره دو روایت از پیغمبر گرامی اسلام ص و امام صادق ع نقل شده است:
ص : 403
اللّ یوم القیامه: "هر کس سوره مجادله را تلاوت کند(و
􀀀
در روایت نخست آمده است: من قرأ سوره المجادله کتب من حزب ه
اللّ خواهد بود." و در حدیث دوم می خوانیم: من قرا سوره الحدید و
􀀀
در آن بیندیشد و به کار بندد)در قیامت در زمره حزب ه
اللّ حتی یموت ابدا،و لا یري فی نفسه و لا فی اهله سوءا ابدا،و لا خصاصه فی
􀀀
المجادله فی صلاه فریضه و ادمنها لم یعذبه ه
بدنه: "هر کس سوره حدید و مجادله را در نمازهاي فریضه بخواند و آن را ادامه دهد،خداوند هرگز او را در تمام طول
زندگی عذاب نمی کند،و در خود و خانواده اش هرگز بدي نمی بیند،و نیز گرفتار فقر و بد حالی نمی شود". تناسب محتواي
این سوره ها با پاداشهاي فوق روشن است،و این خود نشان می دهد که هدف از تلاوت پیاده کردن محتواي آن در زندگی
است نه تلاوتی خالی از اندیشه و عمل. ***
ص : 404
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 1 تا 4
اشاره
اَللّ سَمِیعٌ
􀀀
ما إِنَّ هَ 􀀀 حاوُرَکُ 􀀀 اَللّ یَسْمَعُ تَ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
ا وَ تَشْتَکِی إِلَی هِ 􀀀 جادِلُکَ فِی زَوْجِه 􀀀 اَللّ قَوْلَ اَلَّتِی تُ
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . قَدْ سَمِعَ هُ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّا وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ اَلْقَوْلِ وَ زُوراً
􀀀
اتُهُمْ إِلَّا ئِی 􀀀 اتِهِمْ إِنْ أُمَّه 􀀀 ا هُنَّ أُمَّه 􀀀 سائِهِمْ م 􀀀 ظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِ 􀀀 بَصِیرٌ ( 1) اَلَّذِینَ یُ
اَللّ
􀀀
ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ هُ 􀀀 یَتَمَاسّ
ا􀀀 قَب أَنْ ق فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِنْ لِْ الُوا 􀀀 ما 􀀀 ی لِ سائِهِمْ ثُمَّ عَُودُونَ 􀀀 یُظ مِنْ نِ اهِر 􀀀 اَللّ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ( 2) وَ اَلَّذِینَ وُنَ
􀀀
وَ إِنَّ هَ
ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا 􀀀 امُ سِتِّینَ مِسْکِیناً 􀀀 یَتَمَاسّ فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْع
ا􀀀 قَب أَنْ مُتَت مِنْ لِْ ابِعَی 􀀀 امُ شَهْرَیْنِ نِْ 􀀀 ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 3) فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِ ی 􀀀بِ
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 4 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 اَللّ وَ لِلْ
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ هِ
􀀀
هِ
ص : 405
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-خداوند قول زنی را که در باره شوهرش به تو مراجعه کرده بود و به خداوند شکایت می
کرد شنید(و تقاضاي او را اجابت کرد)خداوند گفتگوي شما را با هم(و اصرار آن زن را در باره حل مشکلش)می شنید و
خداوند شنوا و بینا است.
-2 کسانی که از شما نسبت به همسرانشان"ظهار"می کنند(و می گویند انت علی کظهر امی"تو نسبت به من به منزله مادرم
هستی")آنها هرگز مادرانشان نیستند مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آورده اند،آنها سخنی منکر و زشت و
باطل می گویند و خداوند بخشنده و آمرزنده است.
-3 کسانی که از همسران خود"ظهار"می کنند سپس به گفته خود باز می گردند باید پیش از آمیزش جنسی آنها با هم برده
اي را آزاد کنند،این دستوري است که به آن اندرز داده می شوید،و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است.
-4 و کسی که توانایی(بر آزاد کردن برده)نداشته باشد دو ماه متوالی قبل از آمیزش جنسی روزه بگیرد،و کسی که توانایی این
را هم نداشته باشد شصت مسکین را اطعام کند،این براي آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید،اینها مرزهاي الهی است
و کسانی که با آن مخالفت کنند عذاب دردناکی دارند.
شان نزول:
غالب مفسران براي آیات نخستین این سوره شان نزولی نقل کرده اند که مضمون همه اجمالا یکی است،هر چند در جزئیات با
هم متفاوت می باشند،اما
ص : 406
این تفاوت تاثیري در آنچه ما در بحث تفسیري به آن نیاز داریم ندارد.
ماجرا چنین بود که زنی از طایفه انصار بنام"خوله"(نامهاي دیگري نیز در روایات دیگر براي او ذکر شده است)که از
طایفه"خزرج"و همسرش "اوس بن صامت"بود در یک ماجرا مورد خشم شوهرش قرار گرفت،و او که مرد تند خو و سریع
التأثري بود تصمیم بر جدایی از او گرفت،و گفت"انت علی کظهر امی"(تو نسبت به من همچون مادر من هستی!)و این در
حقیقت نوعی از طلاق در زمان جاهلیت بود اما طلاقی بود که نه قابل بازگشت بود و نه زن آزاد می شد که بتواند همسري
براي خود برگزیند،و این بدترین حالتی بود که براي یک زن شوهردار ممکن بود رخ دهد.
چیزي نگذشت که مرد پشیمان شد و چون"ظهار"(گفتن جمله فوق) در عصر جاهلیت نوعی طلاق غیر قابل بازگشت بود به
همسرش گفت:فکر می کنم براي همیشه بر من حرام شدي!زن گفت چنین مگو،خدمت رسول خدا ص برو و حکم این مساله
را از او بپرس،مرد گفت من خجالت می کشم،زن گفت:پس بگذار من بروم،گفت:مانعی ندارد.
زن خدمت رسول خدا ص آمد و ماجرا را چنین نقل کرد:اي رسول خدا ص همسرم"اوس بن صامت"زمانی مرا به زوجیت
خود برگزید که جوان بودم و صاحب جمال و مال و ثروت و فامیل،اموال من را مصرف کرد، و جوانیم از بین رفت،و فامیلم
پراکنده شدند،و سنم زیاد شد،حالا"ظهار" کرده و پشیمان شده،آیا راهی هست که ما به زندگی سابق بازگردیم؟! پیامبر ص
اللّ ص او صیغه طلاق جاري نکرده،و او پدر فرزندان من است،و از همه در
􀀀
فرمود:تو بر او حرام شده اي!عرض کرد یا رسول ه
نظر من محبوبتر،فرمود:تو بر او حرام شده اي!و من دستور دیگري در این زمینه ندارم.
ص : 407
اللّ فاقتی و حاجتی،و شده
􀀀
زن پی در پی اصرار و الحاح می کرد،سرانجام رو به درگاه خدا آورد و عرض کرد:اشکو الی ه
حالی،اللهم فانزل علی لسان نبیک:"خداوندا!بیچارگی و نیاز و شدت حالم را به تو شکایت می کنم،خداوندا!فرمانی بر
پیامبرت نازل کن و این مشکل را بگشا".
و در روایتی آمده است که زن عرضه داشت:اللهم انک تعلم حالی فارحمنی فان لی صبیه صغار،ان ضممتهم الیه ضاعوا،و ان
ضممتهم الی جاعوا:"خداوندا!تو حال مرا می دانی،بر من رحم کن،کودکان خردسالی دارم که اگر در اختیار شوهرم بگذارم
ضایع می شوند،و اگر خودم آنها را برگیرم گرسنه خواهند ماند"! در اینجا حال وحی به پیامبر ص دست داد،و آیات آغاز این
سوره بر او نازل شد که راه حل مشکل"ظهار"را به روشنی نشان می دهد،فرمود همسرت را صدا کن،آیات مزبور را بر او
تلاوت کرد،پیامبر ص فرمود:آیا می توانی یک برده را به عنوان کفاره ظهار آزاد کنی؟عرض کرد:اگر چنین کنم چیزي براي
من باقی نمی ماند،فرمود:می توانی دو ماه پی در پی روزه بگیري؟عرض کرد من اگر نوبت غذایم سه بار تاخیر شود چشمم از
کار می افتد،و می ترسم نابینا شوم،فرمود:آیا می توانی شصت مسکین را اطعام کنی،عرض کرد نه،مگر اینکه شما به من
کمک کنید،فرمود:من به تو کمک می کنم و پانزده صاع( 15 من که خوراك شصت مسکین می باشد،هر یک نفر یک مد
.( یعنی یک چهارم من) به او کمک فرمود،او کفاره را داد،و به زندگی سابق باز گشتند ( 1
چنان که گفتیم این شان نزول را بسیاري از مفسران از جمله"قرطبی" "روح البیان"،"روح المعانی"،"المیزان"،و"فخر رازي"،
"فی ظلال القرآن"،"ابو الفتوح رازي"،"کنز العرفان"و بسیاري از
ص : 408
1) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 246 (با کمی تلخیص). -1
کتب تاریخ و حدیث با تفاوتهایی نقل کرده اند.
***
تفسیر:
"ظهار"یک عمل زشت جاهلی
با توجه به آنچه در شان نزول گفته شد و نیز با توجه به محتواي آیات تفسیر آیات نخستین سوره روشن است،می
فرماید:"خداوند قول زنی را که در باره همسرش به تو مراجعه کرده بود،و بحث و مجادله می کرد،شنید،و تقاضاي او را
ا ). 􀀀 جادِلُکَ فِی زَوْجِه 􀀀 اللّ قَوْلَ الَّتِی تُ
􀀀
اجابت فرمود"( قَدْ سَمِعَ هُ
"تجادل"از"مجادله"از ماده"جدل"گرفته شده که در اصل به معنی تابیدن طناب است،و از آنجا که به هنگام گفتگوهاي
طرفینی و اصرار آمیز هر یک از دو طرف می خواهد دیگري را قانع کند مجادله بر آن اطلاق شده است.
سپس می افزاید:"آن زن علاوه بر اینکه با تو مجادله داشت به درگاه خداوند نیز شکایت کرد،و از پیشگاهش تقاضاي حل
اللّ ).
􀀀
مشکل نمود"( وَ تَشْتَکِی إِلَی هِ
ما ). 􀀀 حاوُرَکُ 􀀀 اللّ یَسْمَعُ تَ
􀀀
"این در حالی بود که خداوند گفتگوي شما و اصرار آن زن را در حل مشکلش می شنید"( وَ هُ
"تحاور"از ماده"حور"(بر وزن غور)به معنی مراجعه در سخن یا در اندیشه است و"محاوره"به گفتگوهاي طرفینی اطلاق می
شود.
اللّ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ).
􀀀
"و خداوند شنوا و بیناست"( إِنَّ هَ
آري خداوند،آگاه از همه"مسموعات"و"مبصرات"است،بی آنکه نیازي به اعضاي بینایی و شنوایی داشته باشد،او همه جا
حاضر و ناظر است و همه
ص : 409
چیز را می بیند و هر سخنی را می شنود.
*** سپس به سراغ بیان حکم ظهار می رود،به عنوان مقدمه ریشه این عقیده خرافی با جمله هاي کوتاه و قاطع در هم می
کوبد،می فرماید:"کسانی از شما که نسبت به همسرانشان ظهار می کنند(و به همسرشان می گویند انت علی کظهر امی(تو
نسبت به من به منزله مادرم هستی)آنها هرگز مادرشان نیستند، مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آورده اند"!(
اللّا وَلَدْنَهُمْ ).
􀀀
اتُهُمْ إِلَّا ئِی 􀀀 اتِهِمْ إِنْ أُمَّه 􀀀 ا هُنَّ أُمَّه 􀀀 سائِهِمْ م 􀀀 ظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِ 􀀀 اَلَّذِینَ یُ
مادر و فرزند بودن چیزي نیست که با سخن درست شود،یک واقعیت عینی خارجی است که هرگز از طریق بازي با الفاظ
حاصل نمی شود،بنا بر این اگر انسان صد بار هم به همسرش بگوید:تو همچون مادر منی!حکم مادر پیدا نمی کند و این یک
سخن خرافی و گزافه گویی است.
و به دنبال آن می افزاید:"آنها سخنی منکر و زشت می گویند،و گفتاري باطل و بی اساس"( وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ
.( زُوراً ) ( 1
درست است که گوینده این سخن به اصطلاح قصد"اخبار"ندارد بلکه مقصود او"انشاء"است،یعنی می خواهد این جمله را به
منزله صیغه طلاق قرار دهد،ولی به هر حال محتواي این جمله محتوایی است بی اساس،درست شبیه خرافه"پسرخواندگی"که
در زمان جاهلیت بود بچه هایی را پسر خود می خواندند،و احکام پسر را در باره او اجرا می کردند،که قرآن آن را نیز محکوم
کرده،و سخنی باطل و بی اساس شمرده است،و می گوید
ص : 410
1) "زور"در اصل به معنی انحناء بالاي سینه است،و به معنی منحرف شدن نیز آمده،و از آنجا که سخن دروغ و باطل -1
انحراف از حق دارد به آن"زور"می گویند، و نیز به همین دلیل این واژه به بت نیز اطلاق می شود.
.( واهِکُمْ :"این سخنی است که تنها با دهان می گوئید"و هیچ واقعیتی در آن نیست(احزاب- 4 􀀀 ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْ 􀀀
مطابق این آیه"ظهار"عملی است حرام و منکر،ولی از آنجا که تکالیف الهی اعمال گذشته را شامل نمی شود،و از لحظه نزول
اللّ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ).
􀀀
حاکمیت دارد،در پایان آیه می فرماید:"خداوند بخشنده و آمرزنده است"( وَ إِنَّ هَ
بنا بر این اگر مسلمانی قبل از نزول این آیات مرتکب این عمل شده نباید نگران باشد،خداوند او را می بخشد.
بعضی از فقها و مفسران معتقدند که الان هم ظهار گناهی است بخشوده، همانند گناهان صغیره که خداوند وعده عفو-در
صورت ترك کبائر-نسبت به آن داده است ( 1)ولی دلیلی بر این معنی وجود ندارد،و جمله بالا نمی تواند گواه آن باشد.
اما به هر حال مساله کفاره به قوت خود باقی است.
در حقیقت این تعبیر شبیه همان است که در آیه 5 سوره احزاب آمده که بعد از نهی از مساله پسرخواندگی،می افزاید: وَ لَیْسَ
اللّ غَفُوراً رَحِیماً :"گناهی بر شما نیست در خطایی که در این
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ 􀀀 کِنْ م 􀀀 ما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ ل 􀀀 احٌ فِی 􀀀 عَلَیْکُمْ جُن
مورد از شما سر می زند،ولی آنچه را از روي عمد بگوئید خداوند مؤاخذه می کند،و خداوند غفور و رحیم است"یعنی در
مورد خطاها و گذشته ها.
در اینکه میان"عفو"و"غفور"چه تفاوتی است؟بعضی گفته اند:
"عفو"اشاره به بخشش خداوند است،"غفور"اشاره به پوشش گناه است،زیرا ممکن است کسی گناهی را ببخشد اما هرگز آن
را مکتوم ندارد،ولی خداوند
ص : 411
1) "کنز العرفان"جلد 2 صفحه 290 در"المیزان"نیز اشاره اي به این معنی دیده می شود. -1
هم می بخشد و هم مستور می سازد.
بعضی نیز"غفران"را به معنی پوشاندن شخص از عذاب معنی کرده اند که مفهوم آن با"عفو"متفاوت است هر چند در نتیجه
یکی است.
*** ولی از آنجا که این سخن زشت و زننده چیزي نبود که از نظر اسلام نادیده گرفته شود لذا کفاره نسبتا سنگینی براي آن
قرار داده تا از تکرار آن جلوگیري کند،می فرماید:"کسانی که نسبت به همسران خود ظهار می کنند،سپس به گفته خود باز
الُوا 􀀀 ما ق 􀀀 سائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِ 􀀀 ظاهِرُونَ مِنْ نِ 􀀀 می گردند،باید پیش از آمیزش جنسی آنها با هم برده اي را آزاد کنند"( وَ الَّذِینَ یُ
یَتَمَاسّ ).
ا􀀀 قَب أَنْ فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِنْ لِْ
الُوا ":"سپس بازگشت به گفته خود می کنند"مفسران احتمالات زیادي داده اند و فاضل 􀀀 ما ق 􀀀 در تفسیر جمله" ثُمَّ یَعُودُونَ لِ
یَتَمَاسّ
ا 􀀀 قَب أَنْ مقداد در"کنز العرفان" شش تفسیر براي آن ذکر کرده است،ولی ظاهر آن(مخصوصا با توجه به جمله " مِنْ لِْ
")این است که از گفته خود نادم و پشیمان می شوند و قصد بازگشت به زندگی خانوادگی و آمیزش جنسی دارند،در روایات
.( ائمه اهل بیت ع نیز به این معنی اشاره شده است ( 1
تفسیرهاي دیگري براي این جمله گفته شده است که چندان مناسب با معنی آیه و ذیل آن نیست،مانند اینکه مراد
از"عود"تکرار ظهار است،یا اینکه منظور از"عود"بازگشت به سنت جاهلیت در اینگونه امور است،و یا اینکه"عود"به معنی
.( تدارك و جبران این عمل می باشد،و مانند اینها ( 2
ص : 412
1) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث. -1
2) به کنز العرفان جلد 2 صفحه 290 و مجمع البیان جلد 9 صفحه 247 مراجعه شود. -2
"رقبه"در اصل به معنی گردن است ولی در اینجا کنایه از انسان می باشد و این به خاطر آن است که گردن از حساسترین
اعضاي بدن محسوب می شود، همانگونه که گاهی واژه"راس"(سر)را به کار می برند و منظور انسان است، مثلا به جاي پنج
نفر پنج"سر"گفته می شود.
ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ ). 􀀀 سپس می افزاید:"این دستوري است که به آن اندرز داده می شوید" (
گمان نکنید که چنین کفاره اي در مقابل"ظهار"کفاره سنگین و نامتعادلی است،زیرا این سبب اندرز و بیداري و تربیت نفوس
شما است،تا بتوانید خود را در برابر اینگونه کارهاي زشت و حرام کنترل کنید.
اصولا تمام کفارات جنبه بازدارنده و تربیتی دارد،و اي بسا کفاره هایی که جنبه مالی دارد تاثیرش از غالب تعزیرات که جنبه
بدنی دارد بیشتر است.
و از آنجا که ممکن است بعضی با بهانه هایی شانه از زیر بار کفاره خالی کنند و بدون اینکه کفاره دهند با همسر خود بعد از
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
ظهار آمیزش جنسی داشته باشند،در پایان آیه می افزاید:"خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است" ( وَ هُ
.(
هم از ظهار آگاه است و هم از ترك کفاره و هم از نیات شما! *** و نیز از آنجا که آزاد کردن یک برده براي همه مردم
امکان پذیر نیست، همانگونه که در شان نزول آیه دیدیم"اوس بن صامت"که این آیات نخستین بار در باره او نازل گردید
خدمت پیامبر ص عرضه داشت من قادر بر پرداختن چنین کفاره سنگینی نیستم،و اگر چنین کنم تمام هستی خود را باید از
دست بدهم،و نیز ممکن است انسان از نظر مالی قادر به آزاد کردن برده باشد اما برده اي براي این کار پیدا نشود،همانگونه
که در عصر ما چنین است،لذا جهانی
ص : 413
و جاودانگی بودن اسلام ایجاب می کند که در مرحله بعد جانشینی براي آزادي بردگان ذکر شود به همین دلیل در آیه بعد
می فرماید:"و هر کس توانایی بر آزادي برده نداشته باشد دو ماه پی در پی قبل از آمیزش جنسی روزه بگیرد" ( فَمَنْ لَمْ یَجِدْ
یَتَمَاسّ ).
ا􀀀 قَب أَنْ مُتَت مِنْ لِْ ابِعَی 􀀀 امُ شَهْرَیْنِ نِْ 􀀀 فَصِی
این کفاره نیز اثر عمیق بازدارنده اي دارد،بعلاوه از آنجا که روزه در تصفیه روح و تهذیب نفوس اثر عمیق دارد می تواند جلو
تکرار اینگونه اعمال را در آینده بگیرد.
البته ظاهر آیه این است که هر شصت روز پی در پی انجام شود،و بسیاري از فقهاي اهل سنت نیز بر طبق آن فتوا داده اند،ولی
در روایات ائمه اهل بیت ع آمده است که اگر کمی از ماه دوم را(حتی یک روز)به دنبال ماه اول روزه بگیرد مصداق شهرین
.( متتابعین و دو ماه پی در پی خواهد بود و این تصریح حاکم بر ظهور آیه است ( 1
این نشان می دهد که منظور از"تتابع"در آیه فوق و آیه 92 سوره نساء (کفاره قتل خطاء)پی در پی بودن فی الجمله است و
البته چنین تفسیري تنها از امام معصوم ع که وارث علوم پیامبر ص است مسموع می باشد،و این نوع روزه گرفتن تسهیلی است
براي مکلفان(شرح بیشتر پیرامون این موضوع را در کتب فقهی در کتاب الصوم،و ابواب ظهار،و کفاره قتل خطاء،باید مطالعه
.( کرد) ( 2
ضمنا منظور از جمله" فَمَنْ لَمْ یَجِدْ "(کسی که نباید)این نیست که مطلقا
ص : 414
1) به"وسائل الشیعه"جلد 7 صفحه 271 مراجعه شود.(باب 3 از ابواب بقیه الصوم الواجب). -1
2) هر گاه منظور متوالی بودن دو ماه بوده باشد نه متوالی بودن تمام روزهاي آنها، به محض شروع در ماه دوم این نوع -2
توالی حاصل است(دقت کنید).
چیزي در بساط نداشته باشد،بلکه منظور این است زائد بر نیازها و ضرورتهاي زندگی چیزي ندارد که بتواند با آن برده اي را
بخرد و آزاد کند.
و از آنجا که بسیاري از مردم نیز قادر به انجام کفاره دوم یعنی دو ماه متوالی روزه نیستند،جانشین دیگري براي آن ذکر
امُ سِتِّینَ 􀀀 کرده،می فرماید:"و هر- گاه کسی نتواند دو ماه متوالی روزه بگیرد شصت مسکین را اطعام کند"( فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْع
مِسْکِیناً ).
ظاهر از"اطعام"این است که به اندازه اي غذا دهد که در یک وعده سیر شود،اما در روایات اسلامی در یک"مد"طعام(یک
چهارم من یا حدود 750 گرم)تعیین شده است هر چند بعضی از فقهاء آن را معادل دو مد(یک کیلو و نیم)تعیین کرده اند
.(1)
سپس در دنباله آیه بار دیگر به هدف اصلی اینگونه کفارات اشاره کرده می افزاید:"این براي آن است که به خدا و رسولش
بِاللّ وَ رَسُولِهِ ).
􀀀
ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا هِ 􀀀 ایمان بیاورید(
آري جبران گناهان به وسیله کفارات پایه هاي ایمان را محکم می کند، و انسان را نسبت به مقررات الهی علما و عملا پایبند
می سازد! و در پایان آیه براي اینکه همه مسلمانان این مساله را یک امر جدي تلقی
ص : 415
1) مشهور در میان فقهاي ما(چنان که گفتیم)همان یک"مد"است،و دلیل آن روایات بسیاري است که شاید در سرحد -1
تواتر باشد،بعضی در کفاره قتل خطا وارد شده و بعضی در کفاره قسم،و بعضی در کفاره ماه مبارك رمضان،به ضمیمه اینکه
هیچیک از فقهاء فرقی میان انواع کفارات نگذاشته اند،ولی از مرحوم شیخ طوسی در"خلاف"و"مبسوط"
و"نهایه"و"تبیان"نقل شده که مقدار آن دو مد است،و در این زمینه به روایت ابو بصیر که در کفاره ظهار آمده است و حد
آن را دو مد تعیین می کند استدلال کرده،ولی این روایت یا باید مخصوص کفاره ظهار باشد و یا اگر قبول کنیم که فقهاء
فرقی میان کفارات نگذاشته اند -همانگونه که به راستی چنین است-باید حمل بر استحباب شود.
کنند می گوید:"این احکام،حدود و مرزهاي الهی است،و کسانی که با آن به مخالفت برخیزند و کافر شوند عذاب دردناکی
ذابٌ أَلِیمٌ ). 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 اللّ وَ لِلْ
􀀀
دارند"( وَ تِلْکَ حُدُودُ هِ
باید توجه داشت که واژه"کفر"معانی مختلفی دارد که یکی از آنها"کفر عملی"یعنی معصیت و گناه است،و در آیه مورد
بحث همین معنی اراده شده، همانگونه که در آیه 97 سوره آل عمران در مورد کسانی که فریضه حج را بجا نمی آورند می
الَمِینَ :"بر مردم لازم است آنها که 􀀀 اللّ غَنِیٌّ عَنِ الْع
􀀀
طاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ هَ 􀀀 النّ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَ
اسِ 􀀀 ع لِلّ لََی
􀀀
فرماید: وَ هِ
استطاعت دارند براي خدا آهنگ خانه او کنند،و هر کس کفر ورزد(و حج را ترك کند)به خود ستم کرده چرا که خداوند از
همه جهانیان بی نیاز است".
"حد"به معنی چیزي است که در میان دو شیء مانع گردد،و لذا به مرزهاي کشورها"حدود"گفته می شود،و قوانین الهی را از
این رو حدود الهی می گویند که عبور از آن مجاز نیست،شرح بیشتري در این زمینه در جلد اول ذیل آیه 187 سوره بقره
داشته ایم.
***
قسمتی از احکام ظهار
-1 "ظهار"که در دو آیه از قرآن مجید(آیه مورد بحث و آیه 4 سوره احزاب)به آن اشاره شده،از کارهاي زشت عصر جاهلیت
بود که مرد هنگامی که از همسرش ناراحت می شد براي اینکه او را در مضیقه و فشار قرار دهد می گفت:انت علی کظهر
امی(تو نسبت به من همچون مادرم هستی) ( 1)و به
ص : 416
1) "ظهر"در عبارت فوق چنان که بعضی از مفسران گفته اند به معنی پشت نیست،بلکه کنایه از رابطه اي است که از ناحیه -1
زوجیت حاصل می شود،بنا بر این معنی جمله چنین می شود:"همسري با تو همچون همسري مادرم می باشد"(به لسان العرب
ماده"ظهر"و تفسیر کبیر فخر رازي مراجعه شود).
دنبال آن معتقد بودند که آن زن براي همیشه بر همسرش حرام می شود،و حتی نمی تواند همسر دیگري انتخاب کند!و هم
چنان بلاتکلیف می ماند، اسلام این موضوع را-چنان که دیدیم-محکوم می کند و دستور کفاره را در باره آن صادر نموده
است.
بنا بر این هر گاه کسی نسبت به همسرش ظهار کند،همسرش می تواند با مراجعه به حاکم شرع او را موظف سازد که یا رسما
از طریق طلاق از او جدا شود و یا به زندگی زناشویی بازگردد،اما پیش از بازگشت باید کفاره اي را که در آیات فوق
خواندیم بدهد،یعنی در صورت توانایی یک برده را آزاد کند، و اگر نتوانست دو ماه پی در پی روزه بگیرد،و اگر آن هم
مقدور نبود،شصت مسکین را اطعام کند،یعنی این کفاره جنبه تخییري ندارد بلکه جنبه ترتیبی دارد.
-2 ظهار از گناهان کبیره است،و لحن آیات فوق شاهد گویاي این مطلب می باشد،و اینکه بعضی آن را از صغائر شمرده و
مورد عفو می دانند نظر نادرستی است.
-3 هر گاه کسی قادر به اداي کفاره در هیچ مرحله نباشد،آیا می تواند تنها به توبه و استغفار قناعت کند و به زندگی زناشویی
بازگردد؟در میان فقهاء اختلاف نظر است،جمعی به اتکاء حدیثی که از امام صادق ع نقل شده ( 1)معتقدند در کفارات
دیگر،توبه و استغفار به هنگام عدم قدرت کافی است،ولی در کفاره ظهار کفایت نمی کند،و باید از طریق طلاق میان آن
دو،جدایی افکند.
در حالی که جمعی دیگر معتقدند در اینجا نیز استغفار و توبه،جانشین کفاره می شود و دلیل آنها روایت دیگري است که از
.( امام صادق ع در این زمینه نقل شده است ( 2
ص : 417
.( 1) وسائل الشیعه جلد 15 صفحه 554 (حدیث یک از باب 6 -1
. 2) همان مدرك صفحه 555 حدیث 4 -2
.( بعضی نیز معتقدند در صورت امکان هیجده روز روزه بگیرد کافی است ( 1
جمع میان روایات نیز بعید نیست به این ترتیب که در صورت عدم توانایی به هر شکل و صورت،می تواند استغفار کرده به
زندگی زناشویی بازگردد، هر چند مستحبّ است که در چنین صورتی از همسرش جدا گردد(زیرا اینگونه جمع،با توجه به
معتبر بودن سند هر دو حدیث،جمعی است شناخته شده و در فقه نظائر فراوانی دارد).
-4 بسیاري از فقهاء معتقدند اگر چند بار ظهار کند(یعنی جمله مزبور را با قصد جدي تکرار نماید)باید چند کفاره بدهد هر
چند در مجلس واحدي صورت گیرد مگر اینکه منظور او از تکرار تاکید باشد،نه ظهار جدید.
-5 هر گاه قبل از دادن کفاره با همسرش آمیزش جنسی کند باید دو کفاره بدهد،کفاره اي براي ظهار،کفاره اي براي آمیزش
جنسی قبل از دادن کفاره ظهار،و این حکم در میان فقهاء مورد اتفاق است،البته آیات فوق از این مساله ساکت است ولی در
.( روایات اهل بیت ع به آن اشاره شده است ( 2
-6 برخورد قاطع اسلام با مساله ظهار بیانگر این واقعیت است که اسلام هرگز اجازه نمی دهد حقوق زن به وسیله مردان
خودکامه با استفاده از رسوم و عادات ظالمانه مورد تجاوز قرار گیرد بلکه هر سنت غلط و خرافی را در این زمینه هر قدر در
میان مردم محکم باشد در هم می شکند.
-7 آزادي یک برده که نخستین کفاره ظهار است علاوه بر این که تناسب جالبی با مساله مبارزه با بردگی زن در چنگال مردان
خودکامه دارد نشان می دهد که اسلام می خواهد از تمام طرق ممکن به بردگی بردگان پایان دهد،
ص : 418
. 1) "کنز العرفان"جلد 2 صفحه 292 -1
.( 2) "وسائل الشیعه"جلد 15 صفحه 526 (حدیث 1 و 3 و 4 و 5 و 6 -2
لذا نه تنها در کفاره"ظهار"که در کفاره"قتل خطا"و همچنین در کفاره"روزه ماه رمضان"(کسی که عمدا روزه خورده
باشد)و همچنین کفاره"مخالفت با سوگند"یا"شکستن نذر"این امر وارد شده است که این خود وسیله مؤثري است براي
تحقق بخشیدن به برنامه آزادي نهایی بردگان.
***
ص : 419
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 5 تا 7
اشاره
ذابٌ مُهِینٌ ( 5) یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 اتٍ وَ لِلْ 􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 ا آی 􀀀 ما کُبِتَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْن 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَ
􀀀
إِنَّ اَلَّذِینَ یُحَادُّونَ هَ
ا فِی 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ م
􀀀
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ( 6) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اَللّ وَ نَسُوهُ وَ هُ
􀀀
صاهُ هُ 􀀀 ما عَمِلُوا أَحْ 􀀀 اَللّ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِ
􀀀
هُ
ا􀀀 إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ م
􀀀
لا أَکْثَرَ 􀀀 ذلِکَ وَ 􀀀 ی مِنْ 􀀀 لا أَدْن 􀀀 سادِسُهُمْ وَ 􀀀 إِلاّ هُوَ
􀀀
لا خَمْسَهٍ 􀀀 ابِعُهُمْ وَ 􀀀 إِلاّ هُوَ ر
􀀀
ثَهٍ 􀀀 ي ثَلا 􀀀 ا یَکُونُ مِنْ نَجْو 􀀀 اَلْأَرْضِ م
( اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 7
􀀀
امَهِ إِنَّ هَ 􀀀 ما عَمِلُوا یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِ 􀀀
ترجمه:
-5 کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند خوار و ذلیل می شوند،آن گونه که پیشینیان آنها خوار و ذلیل شدند،ما آیات
روشنی نازل کردیم،و براي کافران عذاب
ص : 420
خوار کننده اي است.
-6 در آن روز که خداوند همه آنها را برمی انگیزد،و از اعمالی که انجام دادند با خبر می سازد،اعمالی که خداوند آن را
احصا نمود و آنها فراموش کردند،و خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر است.
-7 آیا نمی دانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است می داند،هیچگاه سه نفر با هم نجوي نمی کنند مگر
اینکه خداوند چهارمین آنها است،و هیچگاه پنج نفر با هم نجوي نمی کنند مگر اینکه خداوند ششمین آنها است،و نه تعدادي
کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنها است هر جا که باشند،سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه می سازد،چرا
که خداوند به هر چیزي دانا است.
تفسیر:
آنها که با خدا دشمنی می کنند
از آنجا که آخرین جمله از آیات گذشته به همگان اخطار می کرد که حدود الهی را رعایت کنند،و از آن تجاوز ننمایند،در
آیات مورد بحث از کسانی سخن می گوید که نه تنها از این حدود تجاوز کرده بلکه به مبارزه با خدا و پیامبر او ص بر خاسته
اند،و سرنوشت آنها را در این دنیا و جهان دیگر روشن می سازد.
نخست می فرماید:"کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند خوار و ذلیل می شوند،همانگونه که پیشینیان آنها خوار و
ما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ). 􀀀 اللّ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَ
􀀀
ذلیل شدند"( إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ هَ
"یحادون"از ماده"محاده"به معنی مبارزه مسلحانه و استفاده از حدید (آهن)است،و به مبارزه غیر مسلحانه نیز گفته می شود.
بعضی گفته اند"محاده"در اصل به معنی ممانعت است از ماده"حد" که به معنی مانع میان دو شیء است،و لذا به
دربان"حداد"می گویند،و هر-
ص : 421
دو معنی از نظر نتیجه به هم نزدیک است هر چند از دو ریشه متفاوت گرفته شده.
"کبتوا"از ماده کبت(بر وزن ثبت)به معنی مانع شدن توام با عنف و ذلیل کردن است،اشاره به اینکه خداوند مجازات کسانی
.( را که با او و پیامبرش به مبارزه برمی خیزند ذلت و خواري قرار می دهد و آنها را از لطف بی کرانش منع می کند ( 1
این تعبیر نظیر تعبیري است در آیه 114 بقره آمده است که در باره افرادي که مردم را از مساجد و عبادت خدا باز می دارند و
ا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِی الآخره عذاب عظیم:"براي آنها خواري در دنیا 􀀀 به مبارزه با آئین حق برمی خیزند، می فرماید: لَهُمْ فِی الدُّنْی
است و در آخرت عذاب دردناکی دارد.
و یا آنچه در آیه 33 سوره مائده در باره کسانی که به محاربه با خدا و رسولش برمی خیزند و در زمین فساد می کنند آمده
ا وَ لَهُمْ فِی الآخره عذاب عظیم:"این براي آنها مایه خواري در دنیاست و در 􀀀 ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِی الدُّنْی 􀀀 است که می فرماید:
آخرت عذاب عظیمی دارند".
اتٍ ). 􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 ا آی 􀀀 سپس می افزاید:"ما آیات روشنی نازل کردیم"( وَ قَدْ أَنْزَلْن
بنا بر این به قدر کافی اتمام حجت شده و عذر و بهانه اي براي مخالفت باقی نمانده است،و با این حال اگر مخالفت کنند باید
مجازات شوند.
ذابٌ مُهِینٌ ). 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 نه تنها در این دنیا مجازات می شوند بلکه"براي کافران عذاب خوار کننده در قیامت است" ( وَ لِلْ
به این ترتیب در جمله قبل به عذاب دنیوي آنها اشاره شده،و در این
ص : 422
1) بعضی از مفسران"کبتوا"را به عنوان نفرین گرفته اند،و از آنجا که نفرین از سوي خداوندي که قادر بر همه چیز است -1
دلیل بر تحقق آن می باشد نتیجه آن ذلت و خواري این گروه در دنیا است،ولی ظاهر تعبیر آیه این است که جمله خبریه است
نه انشائیه.
ما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ "(آن چنان که پیشینیان آنها خوار 􀀀 جمله به عذاب اخروي آنها،و شاهد بر این معنی جمله" کَ
شدند)می باشد،آیه بعد نیز بر این معنی گواهی می دهد.
به هر حال این تهدید الهی در مورد کسانی که در برابر پیامبر ص و قرآن ایستاده بودند به وقوع پیوست،و در جنگهاي بدر و
خیبر و خندق و غیر آن با ذلت و شکست روبرو شدند،و سرانجام فتح مکه طومار قدرت و شوکت آنها را در هم پیچید و
اسلام در همه جا پیروز گشت.
*** آیه بعد در توصیف زمان وقوع عذاب اخروي آنها چنین می گوید:"این در روزي خواهد بود که خداوند همه آنها را
.( ما عَمِلُوا ) ( 1 􀀀 اللّ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِ
􀀀
برمی انگیزد و از اعمالی که انجام دادند با خبر می سازد"( یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ هُ
اللّ وَ
􀀀
صاهُ هُ 􀀀 آري"خداوند همه اعمال و کردار آنها را احصار و شماره کرده،هر چند خود آنها آن را به فراموشی سپردند"( أَحْ
نَسُوهُ ).
لا􀀀 ادِرُ صَ غِیرَهً وَ 􀀀 لا یُغ 􀀀 ابِ 􀀀 ذَا الْکِت 􀀀 ا لِه 􀀀 و به همین دلیل هنگامی که چشم آنها به نامه اعمالشان می افتد فریادشان بلند می شود: م
ا :"این نامه از کیست که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه آن را ثبت و ضبط کرده است"(کهف 􀀀 صاه 􀀀 إِلاّ أَحْ
􀀀
کَبِیرَهً
.(49
و این خود عذاب دردناکی است که خداوند گناهان فراموش شده آنها را به یادشان می آورد و در صحنه محشر در برابر
خلایق رسوا می شوند.
و در پایان آیه می فرماید:"خداوند بر همه چیز شاهد و در همه جا حاضر
ص : 423
1) "یوم"ظرف است،و متعلق به"للکافرین"یا به"مهین"می باشد و احتمال اول مناسبتر است،و بسیاري از مفسران همان را -1
برگزیده اند،و اینکه بعضی احتمال داده اند متعلق به"اذکر"محذوف بوده باشد بسیار بعید به نظر می رسد.
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ). 􀀀 اللّ عَل
􀀀
است"( وَ هُ
این در حقیقت به منزله دلیلی است بر آنچه در جمله قبل ذکر شد.
آري حضور خداوند در همه جا،و در هر زمان،و در درون و برون ما، ایجاب می کند که نه فقط اعمال بلکه نیات و عقائد ما
را احصا کند،و در آن روز بزرگ که"یوم البروز"است همه را بازگو فرماید،تا هم خود انسان و هم دیگران بدانند،اگر عذاب
و مجازات سختی در کار است دلیلش چیست؟ *** سپس براي تاکید بر حضور خداوند در همه جا و آگاهی او بر همه چیز
سخن را به مساله"نجوي"(گفتگوهاي در گوشی)می کشد و می فرماید:"آیا نمی دانی که خداوند آنچه را در آسمانها و
ا فِی الْأَرْضِ ). 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
آنچه در زمین است می داند"( أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
.( گرچه روي سخن در اینجا به پیامبر است ولی مقصود عموم مردم می باشد ( 1
و این در حقیقت مقدمه اي است براي بیان مساله نجوي و سخنان در گوشی.
سپس می افزاید:"هیچگاه سه نفر با هم در گوشی صحبت نمی کنند،مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست،و هیچگاه پنج نفر
إِلاّ هُوَ
􀀀
خَمْسَهٍ 􀀀 ابِعُهُمْ وَ لا 􀀀 إِلاّ هُوَ ر
􀀀
ثَهٍ 􀀀 ي ثَلا 􀀀 ا یَکُونُ مِنْ نَجْو 􀀀 با هم نجوي نمی کنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست"( م
.( سادِسُهُمْ ) ( 2 􀀀
إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ
􀀀
لا أَکْثَرَ 􀀀 ذلِکَ وَ 􀀀 ی مِنْ 􀀀 أَدْن 􀀀 "و نه تعدادي کمتر و نه بیشتر از آن،مگر اینکه او همراه آنهاست هر جا باشند"( وَ لا
کانُوا ). 􀀀 ا 􀀀 أَیْنَ م
ص : 424
1) "ا لم تر"از ماده"رؤیت"در اصل به معنی مشاهده کردن حسی است،ولی در بسیاري از موارد به معنی شهود قلبی و علم -1
و آگاهی آمده است.
2) "نجوي"گرچه مصدر است ولی در اینجا به معنی اسم فاعل آمده است و یا از قبیل"زید عدل"می باشد. -2
امَهِ 􀀀 ما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِی 􀀀 "سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه می سازد چرا که خداوند به هر چیزي دانا است" ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِ
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ).
􀀀
إِنَّ هَ
در این آیه چند نکته جلب توجه می کند.
-1 "نجوي"و"نجات"در اصل به معنی مکان بلندي است که به خاطر ارتفاعش از اطراف جدا شده،و از آنجا که هر گاه انسان
بخواهد دیگري بر سخنانش آگاه نشود به نقطه اي می رود که از دیگران جدا باشد به سخنان در گوشی "نجوي"گفته اند،و
یا از این نظر که نجوي کننده می خواهد اسرار خود را از اینکه در دسترس دیگران قرار گیرد"نجات"بخشد.
-2 بعضی معتقدند که"نجوي"حتما باید میان سه نفر یا بیشتر باشد و اگر دو نفر باشند به آن"سرار"(بر وزن کنار)گفته می
ذلِکَ "اشاره به کمتر از سه نفر یعنی دو نفر می 􀀀 ی مِنْ 􀀀 أَدْن 􀀀 شود،ولی این بر خلاف ظاهر خود آیه است،چرا که جمله" وَ لا
کند،البته هنگامی که دو نفر با هم نجوي می کنند حتما باید شخص ثالثی در آن نزدیکی حضور داشته باشد،و الا لزومی براي
نجوي نیست،اما این سخن ارتباطی با آنچه گفتیم ندارد.
-3 قابل توجه اینکه در آیه فوق نخست از نجواي سه نفري و بعد پنج نفري سخن می گوید،و اما از نجواي چهار نفري که در
میان این دو قرار دارد سخنی به میان نیامده است،گرچه همه اینها از باب مثال است ولی بعضی از مفسران وجود مختلفی براي
آن ذکر کرده اند که از همه مناسبتر این است که منظور رعایت فصاحت در کلام و عدم تکرار است زیرا اگر می فرمود هر
سه نفري که به نجوي بنشینند خداوند چهارمین آنها است و هر چهار نفري که به نجوي بنشینند خداوند پنجمین آنها است
عدد"چهار"تکرار می شد، و این از فصاحت دور است بعضی نیز گفته اند که این آیات در باره گروهی از منافقان نازل شده
که درست به همین عدد یعنی عدد سه و پنج نفر بودند.
ص : 425
-4 منظور از اینکه خداوند چهارمین یا ششمین آنهاست این است که او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چیز آگاه است،و
گرنه ذات پاکش نه مکان دارد و نه هرگز توصیف به اعداد می شود،و یگانگی او نیز وحدت عددي نیست بلکه به این معنی
است که شبیه و نظیر و مثل و مانند ندارد.
-5 این نکته نیز قابل توجه است که در ذیل آیه سخن را از نجوي فراتر برده و می فرماید:"خداوند همه جا با مردم است و آنها
را از اعمالشان روز قیامت با خبر می سازد"و آیه را با احاطه علمی خداوند پایان می دهد،همانگونه که شروع آیه نیز از احاطه
علمی خداوند نسبت به همه چیز است.
-6 بعضی از مفسران براي آیه شان نزولی از"ابن عباس"نقل کرده اند که در باره سه نفر به
نام"ربیعه"و"حبیب"و"صفوان"نازل شده،آنها با هم سخن می گفتند،یکی از آنها به دیگري گفت:آیا خدا آنچه را ما می
گوئیم می داند؟دومی گفت مقداري را می داند و مقداري را نمی داند!سومی گفت اگر مقداري را می داند همه را می داند!
(آیه فوق نازل شد و اعلام کرد که خداوند در هر نجوي حاضر است و از همه چیز در زمین و آسمان آگاه است،تا این
.( غافلان کوردل از اشتباه خود در آیند) ( 1
***
نکته:
حضور خداوند در هر نجوي
همان گونه که گفتیم خداوند نه جسم است نه عوارض جسمانی دارد و به همین دلیل زمان و مکانی براي او تصور نمی
شود،ولی در عین حال اگر تصور کنیم ممکن است جایی باشد که خدا در آنجا حاضر و ناظر نباشد او را محدود ساخته ایم.
ص : 426
. 1) "تفسیر فخر رازي"جلد 29 صفحه 265 -1
به تعبیر دیگر او احاطه علمی به همه چیز دارد در عین اینکه مکانی براي او متصور نیست بعلاوه فرشتگان او همه جا حاضرند
و همه اعمال و اقوال را می شنوند و ثبت می کنند.و لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی ع در تفسیر این آیه می خوانیم:
انما اراد بذلک استیلاء امنائه بالقدره التی رکبها فیهم علی جمیع خلقه و ان فعلهم فعله: "منظور این است که امناء خداوند با
قدرتی که به آنها بخشیده بر تمام مخلوقاتش سلطه دارند و چون کار آنها کار او است این حضور به وي نسبت داده شده
.( است" ( 1
البته این یک بعد قضیه است،و اما در بعد دیگر حضور ذات خداوند مطرح است،چنان که در حدیث دیگري می خوانیم که
یکی از بزرگان علماي مسیحیت از امیر مؤمنان علی ع پرسید:خداوند کجا است؟فرمود:
ابِعُهُمْ . ..""او در اینجاست و 􀀀 إِلاّ هُوَ ر
􀀀
لاثَهٍ 􀀀 ي ثَ 􀀀 ا یَکُونُ مِنْ نَجْو 􀀀 هو هاهنا و هاهنا و فوق و تحت،و محیط بنا و معنا،و هو قوله:" م
در آنجا،و در بالا و در پائین،و محیط به ما است،و همه جا با ما است،و این است که خداوند می گوید:سه نفر با هم نجوي
.( نمی کنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنها است..." ( 2
و در حدیث معروف"اهلیلجه"از امام صادق ع می خوانیم:اینکه خداوند"سمیع"نامیده شده به خاطر آن است که سه نفر با هم
نجوي نمی کنند مگر اینکه او چهارمین آنها است...سپس افزود:
یسمع دبیب النمل علی الصفا!و خفقان الطیر فی الهواء!لا یخفی علیه خافیه و لا شیء مما ادرکه الاسماع و الأبصار،و ما لا
تدرکه الاسماع و الأبصار،ما جل من ذلک و ما دق، و ما صغر و ما کبر صداي راه رفتن مورچه را بر سنگ سخت می شنود،و
صداي برخورد بالهاي پرندگان را در هوا،چیزي بر او پنهان نمی ماند،و آنچه را
ص : 427
. 1) تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 258 حدیث 20 -1
. 2) تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 259 حدیث 23 -2
.( گوشها و چشمها درك می کنند و آنچه را درك نمی کنند از کوچک و بزرگ همه براي او ظاهر و آشکار است" ( 1
***
ص : 428
. 1) همان مدرك صفحه 258 حدیث 21 -1
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 8 تا 10
اشاره
جاؤُكَ حَیَّوْكَ 􀀀 ذا 􀀀 انِ وَ مَعْصِ یَهِ اَلرَّسُولِ وَ إِ 􀀀 اجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ اَلْعُدْو 􀀀 ما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَن 􀀀 ي ثُمَّ یَعُودُونَ لِ 􀀀 أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ نُهُوا عَنِ اَلنَّجْو
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 ا فَبِئْسَ اَلْمَصِیرُ ( 8) ی 􀀀 ما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَه 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
لا یُعَذِّبُنَا هُ 􀀀 اَللّ وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ
􀀀
ما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ هُ 􀀀بِ
ي􀀀 اَللّ اَلَّذِي إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 9) إِنَّمَا اَلنَّجْو
􀀀
ي وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 اجَوْا بِالْبِرِّ وَ اَلتَّقْو 􀀀 انِ وَ مَعْصِ یَهِ اَلرَّسُولِ وَ تَن 􀀀 اجَوْا بِالْإِثْمِ وَ اَلْعُدْو 􀀀 لا تَتَن 􀀀 اجَیْتُمْ فَ 􀀀 ذا تَن 􀀀إِ
( اَللّ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 10
􀀀
اَللّ وَ عَلَی هِ
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
ضارِّهِمْ شَیْئاً 􀀀 طانِ لِیَحْزُنَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِ 􀀀 مِنَ اَلشَّیْ
ص : 429
ترجمه:
-8 آیا ندیدي کسانی را که از نجوي نهی شدند سپس به کاري که از آن نهی شدند باز می گردند و براي انجام گناه و تعدي
و نافرمانی رسول خدا به نجوي می پردازند، و هنگامی که نزد تو می آیند تو را تحیتی می گویند که خدا به تو نگفته است، و
در دل می گویند چرا خداوند ما را به خاطر گفته هایمان عذاب نمی کند؟جهنم براي آنها کافی است!وارد آن می شوند و بد
جایگاهی است! 9-اي کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که نجوي می کنید به گناه و تعدي و معصیت رسول خدا نجوي
نکنید،و به کار نیک و تقوي نجوي کنید،و از مخالفت خدایی که بازگشت و جمع شما به سوي او است بپرهیزید.
-10 نجوي تنها از ناحیه شیطان است،می خواهد با آن مؤمنان غمگین شوند،ولی نمی تواند ضرري به آنها برساند جز به فرمان
خدا،بنا بر این مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
شان نزول:
در مورد نخستین آیه مورد بحث دو شان نزول نقل شده که هر کدام مربوط به یک قسمت از آیه است:
نخست اینکه:جمعی از یهود و منافقان در میان خودشان جدا از مؤمنان نجوي می کردند و سخنان در گوشی می گفتند و گاه
با چشمهاي خود اشاره هاي ناراحت کننده اي به مؤمنان داشتند،مؤمنان هنگامی که این منظره را دیدند گفتند:ما فکر می کنیم
خبر ناراحت کننده از بستگان و عزیزان ما که به جهاد رفته اند به آنها رسیده و از آن سخن می گویند،و همین باعث غم و
اندوه مؤمنان می شد،هنگامی که این کار را تکرار کردند مؤمنان شکایت به رسول خدا ص نمودند،پیامبر ص دستور داد که
هیچکس در برابر مسلمانان با دیگري نجوي نکند،اما آنها گوش ندادند،باز هم تکرار کردند،آیه فوق نازل شد
ص : 430
.( (و آنها را سخت بر این کار تهدید کرد) ( 1
در صحیح"بخاري"و"مسلم"و بسیاري از کتب تفسیر نقل شده که گروهی از یهود خدمت پیامبر ص آمدند و بجاي"السلام
علیک"گفتند:"السام علیک"یا ابا القاسم(که مفهومش مرگ بر تو یا ملالت و خستگی بر تو)بود پیامبر ص در جواب آنها
اللّ و غضب
􀀀
فرمود:و علیکم!(همین بر شما باد!)عایشه می گوید! من متوجه این مطلب شدم و گفتم:علیکم السام و لعنکم ه
علیکم:
"مرگ بر شما،خدا لعنت کند شما را،و غضب کند"! پیامبر به من فرمود:مدارا کن و از خشونت و بدگویی بپرهیز،گفتم:
مگر نمی شنوي می گویند:"مرگ بر تو"فرمود:مگر تو هم نشنیدي که من در جواب"علیکم"گفتم،اینجا بود که خداوند آیه
.( فوق را نازل کرد که هنگامی که این گروه نزد شما می آیند تحیتی می گویند که خدا چنان تحیتی به شما نگفته است ( 2
***
تفسیر:
نجوي از شیطان است؟
بحث در این آیات هم چنان ادامه بحثهاي نجوي است که در آیات گذشته بود.
نخست می فرماید:"آیا ندیدي کسانی را که از نجوي نهی شدند سپس به کاري که از آن نهی شده اند باز می گردند،و براي
ما نُهُوا 􀀀 ي ثُمَّ یَعُودُونَ لِ 􀀀 انجام گناه و تعدي و نافرمانی رسول خدا ص به نجوي می پردازند"( أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْو
انِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ ). 􀀀 اجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْو 􀀀 عَنْهُ وَ یَتَن
از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که قبلا به آنها هشدار داده شده بود
ص : 431
. 1) مجمع البیان جلد 9 صفحه 249 -1
. 2) "تفسیر مراغی"جلد 28 صفحه 13 -2
که از نجوي بپرهیزند،کاري که ذاتا تولید بدگمانی در دیگران و نگرانی می کند،ولی آنها نه تنها به این دستور گوش فرا
ندادند،بلکه محتواي نجواي خود را انجام گناه و اموري بر خلاف دستور خدا و پیامبر ص انتخاب کردند.
تفاوت میان"اثم"و"عدوان"و"معصیه الرسول"از این نظر است که"اثم"شامل گناهانی می شود که جنبه فردي دارد(مانند
شرب خمر) و"عدوان"ناظر به اموري است که موجب تعدي بر حقوق دیگران است، و اما"معصیه الرسول"مربوط به فرمانهایی
است که شخص پیامبر ص به عنوان رئیس حکومت اسلامی در زمینه مصالح جامعه مسلمین صادر می کند.
بنا بر این آنها در نجواهاي خود هر گونه عمل خلاف را مطرح می کردند، اعم از اعمالی که در رابطه با خودشان بود یا
دیگران و یا حکومت اسلامی و شخص پیامبر ص.
تعبیر به"یعودون"و"یتناجون"که به صورت فعل مضارع آمده است نشان می دهد که این کار را پیوسته تکرار می کردند،و
قصدشان ایجاد ناراحتی در قلوب مؤمنان بود.
به هر حال،آیه فوق به عنوان یک اخبار غیبی پرده از روي اعمال خلاف آنها برداشت،و خط انحرافی آنان را فاش کرد.
در ادامه این سخن به یکی دیگر از اعمال خلاف منافقان و یهود اشاره کرده،می افزاید:"و هنگامی که نزد تو می آیند تحیتی
اللّ ).
􀀀
ما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ هُ 􀀀 جاؤُكَ حَیَّوْكَ بِ 􀀀 ذا 􀀀 می گویند که خداوند چنان تحیتی به تو نگفته است"( وَ إِ
"حیوك"از ماده"تحیت"در اصل از"حیات"گرفته شده،و به معنی دعا کردن براي سلامت و حیات دیگري است.
اللّ علیک")می باشد که شبیه آن در آیات قرآن در
􀀀
منظور از"تحیت الهی"در این آیه همان جمله السلام علیک(یا "سلام ه
مورد پیامبران
ص : 432
لامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ "سلام بر تمام 􀀀 و بهشتیان و غیر آنها کرارا آمده است:از جمله در آیه 181 سوره صافات می خوانیم: وَ سَ
رسولان پروردگار".
و اما تحیتی که خداوند نگفته بود و مجاز نبود جمله"السام علیک" (مرگ بر تو،یا ملالت و خستگی بر تو)بوده است،این
احتمال نیز وجود دارد که اشاره به تحیت عصر جاهلیت باشد که می گفتند:"انعم صباحا"(صحبت توأم با راحتی باد)و"انعم
مساء""عصرت توام با راحتی باد"بی آنکه در کلام خود توجهی به خدا کنند و از او سلامت و خیر براي طرف مقابل بطلبند.
این امر گرچه در جاهلیت معمول بود اما تحریم آن ثابت نیست و تفسیر آیه فوق به آن بعید است.
سپس می افزاید:آنها نه فقط مرتکب این گناهان بزرگ می شوند،بلکه آن چنان از باده غرور سرمست هستند که"در دل می
گویند اگر اعمال ما بد است و خدا می داند پس چرا ما را به خاطر گفته هایمان کیفر نمی دهد"؟! ( وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ
ما نَقُولُ ). 􀀀 اللّ بِ
􀀀
لا یُعَذِّبُنَا هُ 􀀀
به این ترتیب هم عدم ایمان خود را به نبوت پیامبر ص ثابت کردند و هم عدم ایمان به احاطه علمی خداوند.
ولی قرآن در یک جمله کوتاه به آنها چنین پاسخ می گوید:"جهنم براي آنها کافی است و نیازي به مجازات دیگر
ا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ ). 􀀀 نیست،همان جهنمی که به زودي وارد آن می شوند و چه بد جایگاهی است"( حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَه
البته این تعبیر نفی عذاب دنیوي را در باره آنها نمی کند،ولی این حقیقت را آشکارا می گوید که اگر هیچ کیفري جز عذاب
جهنم نباشد براي آنها کفایت می کند و کیفر همه اعمال خود را یک جا در دوزخ خواهند دید.
*** و از آنجا که مؤمنان نیز گهگاه به خاطر ضرورتها یا تمایلاتی به نجوي
ص : 433
می پرداختند در آیه بعد روي سخن را به آنها کرده،و براي اینکه در این کار آلوده به گناهان منافقان و یهود نشوند می
فرماید:"اي کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که نجوي می کنید به گناه و تعدي و معصیت رسول خدا نجوي نکنید،
اجَوْا 􀀀 لا تَتَن 􀀀 اجَیْتُمْ فَ 􀀀 ذا تَن 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 محتواي نجواي شما باید پاك و الهی باشد،به کارهاي نیک و تقوي نجوي کنید" ( ی
ي ). 􀀀 اجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْو 􀀀 انِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ وَ تَن 􀀀 بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْو
اللّ الَّذِي إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ).
􀀀
"و از مخالفت خدا بپرهیزید،همان خدایی که بازگشت و جمع همه شما به سوي او است"( وَ اتَّقُوا هَ
از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که اصل نجوي اگر در میان مؤمنان باشد،سوء ظنی بر نیانگیزد،و تولید نگرانی نکند و
محتواي آن توصیه به نیکیها و خوبیها باشد مجاز است.
ولی هر گاه از کسانی همچون یهود و منافقان سر زند که هدفشان آزار مؤمنان پاکدل است نفس این عمل زشت و حرام است
تا چه رسد به اینکه محتواي آن نیز شیطانی باشد.
ي مِنَ 􀀀 *** لذا در آیه بعد که آخرین آیه مورد بحث است می افزاید:"نجوي تنها از ناحیه شیطان می باشد"( إِنَّمَا النَّجْو
طانِ ). 􀀀 الشَّیْ
"تا مؤمنان ناراحت و غمگین شوند"( لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا ).
اللّ ).
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
ضارِّهِمْ شَیْئاً 􀀀 "ولی باید بدانند که شیطان جز به اذن پروردگار نمی تواند به مؤمنان زیان برساند"( وَ لَیْسَ بِ
چرا که هر مؤثري در عالم هستی است تاثیرش به فرمان خدا است،حتی سوزاندن آتش و برندگی شمشیر که اگر جلیل نهی
کند حتی فرمان خلیل را نمی برند.
ص : 434
اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
􀀀
"بنا بر این مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند،و از هیچ چیز جز او نترسند و بر غیر او دل ننهند"( وَ عَلَی هِ
.(
آنها با روح توکل و اعتماد بر خدا به خوبی می توانند بر تمام این مشکلات پیروز شوند و نقشه هاي پیروان شیطان را نقش بر
آب کنند و توطئه هاي آنها را در هم بکوبند.
***
نکته ها:
اشاره
-1 انواع نجوي و سخنان در گوشی
این عمل از نظر فقه اسلامی احکام مختلفی بر حسب اختلاف شرائط دارد، و به اصطلاح به احکام خمسه تقسیم می شود،یعنی
گاه حرام است و این در صورتی است که موجب اذیت و آزار و هتک حیثیت مسلمانی گردد(همانگونه که در آیات فوق به
آن اشاره شده بود)و چنین نجوایی نجواي شیطانی است که هدفش غمگین ساختن مؤمنان است.
در مقابل گاه حکم وجوب به خود می گیرد،و این در صورتی است که مساله سري لازمی در میان باشد که افشاي آن
خطرناك،و عدم ذکر آن نیز موجب تضییع حق و یا خطري براي اسلام و مسلمین است.
و گاه متصف به استحباب می شود و آن در جایی است که انسان براي انجام کارهاي نیک و بر و تقوي به سراغ آن رود،و
همچنین حکم کراهت و اباحه.
ولی اصولا هر گاه هدف مهمتري در کار نباشد نجوي کردن کار پسندیده اي نیست،و بر خلاف آداب مجلس است زیرا
نوعی بی اعتنایی یا بی اعتمادي نسبت به دیگران محسوب می شود لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم:
اذا کنتم ثلاثه فلا یتناجی اثنان دون صاحبهما،فان ذلک یحزنه: "هنگامی که سه نفر باشید دو نفر از شما جداي از شخص سوم
به نجوي نپردازد چرا که
ص : 435
.( این امر نفر سوم را غمگین می کند" ( 1
در حدیث دیگري از ابو سعید(خدري)می خوانیم که می گوید:ما براي اجراي دستورات پیامبر ص در شبها که گاهی مطلب
لازمی پیش می آید به تناوب در نزدیکی اقامتگاه آن حضرت مراقب بودیم،یک شب عده زیادي گرد هم آمده بودند و
آهسته سخن می گفتیم،پیامبر ص بیرون آمد و فرمود:ما هذه النجوي؟ا لم تنهوا عن النجوي؟:"این سخنان در گوشی
.( چیست؟آیا شما از نجوي نهی نشده اید"؟! ( 2
از روایات متعددي نیز استفاده می شود که شیطان براي غمگین ساختن مؤمنان از هر وسیله اي استفاده می کند،نه فقط از
نجوي بلکه گاه در عالم خواب صحنه هایی در برابر چشم او مجسم می کند که موجب اندوه او شود و دستور داده شده است
.( که مؤمنان در اینگونه موارد با پناه بردن به ذات پاك خدا و توکل بر او اینگونه القائات شیطانی را از خود دور کنند ( 3
***
-2 تحیت الهی کدام است؟
معمولا هنگام ورود در مجالس مردم به یکدیگر سخنانی که حاکی از احترام و محبت است می گویند و آن را"تحیت"می
نامند،از آیات فوق استفاده می شود که تحیت نیز باید جنبه الهی داشته باشد،همانگونه که همه آداب و رسوم معاشرت باید
چنین باشد،در تحیت علاوه بر احترام و اکرام طرف مقابل باید
ص : 436
1) "تفسیر مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث،و"در المنثور"جلد 6 صفحه 184 -"اصول کافی"جلد 2 صفحه 483 (باب -1
. المناجاه)حدیث 1 و 2
. 2) "در المنثور"جلد 6 صفحه 184 -2
3) براي آگاهی از این روایات به تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 261 و 262 (حدیث 31 و 32 )مراجعه شود. -3
یادي از خدا نیز دیده شود،همانگونه که در سلام سلامتی طرف را از خداوند تقاضا می کنیم.
در تفسیر"علی بن ابراهیم"ذیل آیات مورد بحث آمده است که جمعی از یاران پیامبر ص هنگامی که نزد او می آمدند"انعم
صباحا،و انعم مساء" (صحبت توأم با راحتی باد،یا عصرت توام با راحتی باد)می گفتند،و این تحیت عصر جاهلیت بود،قرآن از
این کار نهی کرد و رسول خدا به آنها فرمود:خداوند به ما تحیتی بهتر از آن دستور داده که آن تحیت اهل بهشت
اللّ علیکم می باشد.
􀀀
است"السلام علیکم" ( 1)که به معنی سلام ه
امتیاز سلام اسلامی در این است که از یک سو توأم با ذکر خدا است،و از سوي دیگر در آن سلامت همه چیز اعم از دین و
.( ایمان و جسم و جان مطرح است، نه تنها راحتی و رفاه و آسایش ( 2
در باره حکم تحیت و سلام و آداب آن ذیل آیه 86 سوره نساء بحث مشروحی داشته ایم(به جلد 4 تفسیر نمونه صفحه 41 به
بعد مراجعه شود).
***
ص : 437
. 1) همان مدرك حدیث 30 -1
2) در کتاب"بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب"بحث مشروحی در باره تحیت عرب در جاهلیت و تفسیر جمله"انعم -2
.( صباحا و مساء"آورده است(جلد 2 صفحه 192
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیه 11
اشاره
اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا
􀀀
ذا قِیلَ اُنْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ هُ 􀀀 اَللّ لَکُمْ وَ إِ
􀀀
جالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَ حِ هُ 􀀀 ذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی اَلْمَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀ی
( ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 11 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
جاتٍ وَ هُ 􀀀 مِنْکُمْ وَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ دَرَ
ترجمه:
-11 اي کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به شما گفته شود مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید)وسعت
بخشید،خداوند(بهشت را)براي شما وسعت می بخشد،و هنگامی که گفته شود برخیزید برخیزید،اگر چنین کنید خداوند آنها
را که ایمان آورده اند و کسانی را که از علم بهره دارند درجات عظیمی می بخشد.
شان نزول:
"طبرسی"در"مجمع البیان"و"آلوسی"در"روح المعانی"و جمعی دیگر از مفسران نقل کرده اند که پیامبر ص در یکی از
روزهاي جمعه در "صفه"(سکوي بزرگی که در کنار مسجد پیامبر ص قرار داشت)نشسته بود و گروهی نزد حضرت حاضر
بودند،و جا تنگ بود،پیامبر ص عادتش این بود که مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان می کرد،در این
هنگام گروهی از بدریون وارد شدند،در حالی که دیگران قبل از آنها اطراف پیامبر ص را پر کرده بودند،هنگامی که مقابل
پیامبر ص رسیدند
ص : 438
سلام کردند،پیامبر ص پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام کردند آنها نیز پاسخ گفتند،آنها روي پاي خود ایستاده بودند،و
منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولی هیچکس تکان نخورد! این امر بر پیامبر ص سخت آمد،رو به بعضی از کسانی که
اطراف او نشسته بودند کرد و فرمود:فلان و فلانی برخیزید،چند نفر را از جا بلند کرد تا واردین بنشینند(و این در حقیقت
نوعی ادب آموزي و درس احترام گذاردن به پیش کسوتان در ایمان و جهاد بود).
ولی این مطلب بر آن چند نفر که از جا برخاستند ناگوار آمد،به طوري که آثارش در چهره آنها نمایان گشت،منافقان(که از
هر فرصتی استفاده می کردند)گفتند پیامبر ص رسم عدالت را رعایت نکرد،کسانی را که عاشقانه نزدیک او نشسته بودند به
خاطر افرادي که بعدا وارد مجلس شدند از جا بلند کرد،در اینجا آیه فوق نازل شد(و قسمتی از آداب نشستن در مجالس را
.( براي آنها شرح داد) ( 1
***
تفسیر:
احترام به پیش کسوتان در مجالس
در تعقیب دستوري که در آیات گذشته در مورد ترك نجوي در مجالس، و محدود ساختن آن به موارد معین آمده،در این
آیه یکی دیگر از آداب مجلس را بازگو کرده،می فرماید:"اي کسانی که ایمان آورده اید هر گاه به شما گفته شود به مجلس
وسعت بخشید و به تازه واردها جا دهید اطاعت کنید"
ص : 439
1) تفسیر"روح المعانی"جلد 28 صفحه 25 و"مجمع البیان"جلد 9 صفحه 252 ،(مفسران دیگر مانند"فخر - 1
رازي""قرطبی"و"سیوطی"در در المنثور و"فی ظلال"نیز در ذیل آیه مورد بحث همین مطلب را با مختصر تفاوتی نقل کرده
اند).
.( جالِسِ فَافْسَحُوا ) ( 1 􀀀 ذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 ( ی
"که اگر چنین کنید خداوند جاي شما را در بهشت وسعت می بخشد، و در این جهان به قلب و جان و رزق و روزي شما نیز
اللّ لَکُمْ ).
􀀀
وسعت می دهد"( یَفْسَحِ هُ
"تفسحوا"از ماده"فسح"(بر وزن قفل)به معنی مکان وسیع است، بنا بر این"تفسح"به معنی توسعه دادن می باشد و این یکی از
آداب مجلس است که وقتی تازه واردي داخل می شود حاضران جمع و جورتر بنشینند،و براي او جا باز کنند،مبادا
سرگردان،و احیانا خسته و شرمنده شود،این موضوع یکی از وسائل تحکیم پیوندهاي محبت و دوستی است،بر عکس نجوي
که در آیات قبل به آن اشاره شده بود که از عوامل نفرت و بدبینی و دشمنی است.
قابل توجه است که قرآن مجید این کتاب بزرگی آسمانی که به منزله قانون اساسی مسلمین است حتی بسیاري از جزئیات
مسائل اخلاقی و زندگی دستجمعی مسلمانان را ناگفته نگذارده و در لابلاي دستورات مهم و بنیادي به این جزئیات نیز اشاره
می کند،تا مسلمانان تصور نکنند تنها پایبند بودن به اصول کلی براي آنها کافی است.
اللّ لَکُمْ "(خداوند به شما وسعت می بخشد)را جمعی از مفسران به توسعه مجالس بهشتی تفسیر کرده اند،و این
􀀀
جمله" یَفْسَحِ هُ
پاداشی است که خداوند براي افرادي که در این جهان این آداب را رعایت کنند می دهد،ولی از آنجا که آیه مطلق است و
قید و شرطی در آن نیست،مفهوم گسترده اي دارد،و هر گونه
ص : 440
1) تفاوت دو تعبیر"تفسحوا"و"فافسحوا"که یکی از باب"تفعل"و دیگري از باب ثلاثی مجرد است ممکن است از این -1
جهت باشد که اولی داراي نوعی تکلف و دومی خالی از آن است یعنی هر گاه گوینده اي بگوید زحمت کشیده به تازه وارد
جا دهید آنها بدون احساس زحمت جا دهند!(دقت کنید).
وسعت بخشیدن الهی را،چه در بهشت،و چه در دنیا،و در روح و فکر،در عمر و زندگی،و در مال و روزي را شامل می شود،و
از فضل خدا تعجب نیست که در برابر یک چنین کار کوچکی چنان پاداش عظیمی قرار دهد که پاداش به قدر کرم او است نه
به قدر اعمال ما.
و از آنجا که گاهی مجلس آن چنان مملو است که بدون برخاستن بعضی جا براي دیگران پیدا نمی شود،و یا اگر جایی پیدا
ذا قِیلَ انْشُزُوا 􀀀 می شود مناسب حال آنها نیست در ادامه آیه می افزاید:"هنگامی که به شما گفته شود برخیزید برخیزید" ( وَ إِ
.( فَانْشُزُوا ) ( 1
نه تعلل جویید و نه به هنگامی که برمی خیزید ناراحت شوید،چرا که گاه تازه واردها از شما براي نشستن سزاوارترند به خاطر
خستگی مفرط،یا کهولت سن،و یا احترام خاصی که دارند،و یا جهات دیگر،اینجاست که باید حاضران ایثار کنند و این ادب
اسلامی را رعایت نمایند،همانگونه که در شان نزول خواندیم پیامبر ص به جمعی از کسانی که نزدیک او نشسته بودند دستور
داد جاي خود را به جمعی از تازه واردان که از مجاهدان بدر بودند،و از نظر علم و فضیلت بر دیگران برتري داشتند بدهند.
بعضی از مفسران با توجه به اینکه"انشزوا"(برخیزید)در اینجا نیز مطلق است آن را به معنی گسترده تري تفسیر کرده اند که هم
شامل برخاستن از مجلس می شود،و هم قیام براي جهاد و نماز و کارهاي خیر دیگر،ولی با توجه به جمله قبل که قید"فی
المجالس"دارد ظاهر این است که این جمله نیز مقید
ص : 441
1) "انشزوا"از ماده"نشز"(بر وزن نصر)به معنی زمین بلند گرفته شده،لذا این واژه در معنی برخاستن نیز استعمال می -1
شود،زن"ناشزه"به زنی می گویند که خود را برتر از این می داند که اطاعت همسرش کند،این واژه گاه به معنی زنده کردن
نیز آمده است زیرا این امر سبب می شود که از جا برخیزد.
به همان قید است که از تکرار آن به سبب وجود قرینه پرهیز شده است.
سپس به بیان پاداش انجام این دستور الهی پرداخته می افزاید:"اگر چنین کنید خداوند کسانی را از شما که ایمان آورده اند و
.( جاتٍ ) ( 1 􀀀 اللّ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَ
􀀀
بهره از علم دارند درجات عظیمی می بخشد"( یَرْفَعِ هُ
اشاره به اینکه اطاعت این دستورات دلیل بر ایمان و علم و آگاهی است، و نیز اشاره به اینکه اگر پیغمبر اکرم ص به بعضی
دستور داد از جا برخیزند و به تازه واردان جا دهند براي یک هدف مقدس الهی و احترام به پیشگامان در ایمان و علم بوده
است.
تعبیر به"درجات"(به صورت نکره و با صیغه جمع)اشاره به درجات عظیم و والایی است که خداوند به اینگونه افرادي که علم
و ایمان را تواما دارا هستند می دهد،در حقیقت کسانی که به تازه واردان در کنار خود جا دهند درجه اي دارند و آنها که
ایثار کنند و جاي خود را به آنها بسپارند و از علم و معرفت بهره داشته باشند درجات بیشتر دارند.
و از آنجا که گروهی این آداب را با طیب خاطر و از صمیم دل انجام می دهند، و گروه دیگري با کراهت و ناخشنودي،و یا
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ). 􀀀 اللّ بِ
􀀀
براي ریا و تظاهر،در پایان آیه می افزاید:"خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است"( وَ هُ
***
نکته ها:
اشاره
-1 مقام علماء و دانشمندان
گرچه آیه در مورد خاصی نازل شده،ولی با این حال مفهوم عامی دارد و نشان می دهد آنچه مقام آدمی را نزد خدا بالا می
برد،دو چیز است: 1-ایمان
ص : 442
1) "یرفع"در آیه فوق"مجزوم"است به خاطر صیغه امر که قبل از آن واقع شده که در حقیقت مفهوم شرط را می بخشد -1
و"یرفع"به منزله جزاي آن شرط است.
-2 علم.
می دانیم مقام"شهید"در اسلام والاترین مقام است،در عین حال در حدیثی از پیامبر اکرم ص می خوانیم:
فضل العالم علی الشهید درجه،و فضل الشهید علی العابد درجه...و فضل العالم علی سائر الناس کفضلی علی ادناهم!:
"عالم یک درجه از شهید بالاتر است،و شهید یک درجه از عابد...و برتري عالم بر سایر مردم مانند برتري من بر کوچکترین
.( آنها است ( 1
در حدیث دیگري از امیر مؤمنان علی ع می خوانیم:
من جاءته منیته و هو یطلب العلم فبینه و بین الانبیاء درجه!: "کسی که مرگ او فرا رسد در حالی که در طلب علم است،میان او
.( و پیامبران یک درجه فاصله است"! ( 2
می دانیم در شبهاي ماهتابی مخصوصا شب چهاردهم ماه که"بدر کامل" است،ستارگان در نور ماه محو می شوند،و جالب
اینکه در مقایسه عالم و عابد در حدیث دیگري از پیامبر ص آمده
فضل العالم علی العابد کفضل القمر لیله البدر علی سائر الکواکب: "برتري عالم بر عابد همچون برتري ماه در شب بدر،بر
.( سایر ستارگان است" ( 3
جالب اینکه عابد عبادتی را انجام می دهد که هدف آفرینش انسان است ولی از آنجا که روح عبادت معرفت است عالم بر او
برتري فوق العاده دارد.
آنچه در باره برتري عالم بر عابد در روایات فوق آمده،منظور از آن فاصله عظیم میان این دو است،و لذا در حدیث دیگري
تفاوت میان این دو بجاي یک درجه،یکصد درجه ذکر شده که فاصله هر درجه با درجه دیگر،مقدار حرکت سریع اسب در
.( هفتاد سال است! ( 4
ص : 443
. 1 و 2) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 253 -1
.( 3 و 4) "جوامع الجامع"(مطابق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 264 - "قرطبی"جلد 9 صفحه 6470 -2
-3
-4
این نیز واضح است که مقام شفاعت در قیامت از آن هر کس نیست،بلکه مقام مقربان درگاه خدا است،اما در حدیثی از پیامبر
ص می خوانیم:
.( یشفع یوم القیامه ثلاثه الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء: "سه گروه در قیامت شفاعت می کنند،پیامبران،علما و شهیدان"! ( 1
در حقیقت موفقیت در طریق تکامل و جلب خشنودي خدا و قرب او مرهون دو عامل است:ایمان و علم یا آگاهی و تقوي که
هیچکدام بدون دیگري براي هدایت و پیروزي کافی نیست.
***
-2 آداب مجلس
در قرآن مجید کرارا در کنار مسائل مهم اشاراتی به آداب اسلامی مجالس شده است از جمله آداب تحیت،و ورود در
مجلس،آداب دعوت به طعام،آداب سخن گفتن با پیامبر ص و آداب جا دادن به تازه واردان مخصوصا افراد با فضیلت و
.( پیشگام در ایمان و علم است ( 2
و این به خوبی نشان می دهد که قرآن براي هر موضوعی در جاي خود اهمیت و ارزش قائل است،و هرگز اجازه نمی دهد
آداب انسانی معاشرت به خاطر بی اعتنایی افراد زیر پا گذارده شود.
در کتب احادیث صدها روایت درباره آداب معاشرت با دیگران از پیامبر ص و ائمه معصومین ع نقل شده است،و
مرحوم"شیخ حر عاملی"آنها را در کتاب"وسائل"جلد هشتم در 166 باب گردآوري کرده است،ریزه کاریهایی
ص : 444
. 1) "روح المعانی"جلد 28 صفحه 26 -"قرطبی"جلد 9 صفحه 6470 -1
2) این دستورات به ترتیب در آیات زیر آمده است:آداب تحیت گفتن و سلام در 86 نساء-آداب دعوت به طعام در 53 -2
احزاب،آداب سخن گفتن با پیامبر(ص)در 2 حجرات،و آداب جا دادن در آیات مورد بحث.
که در این روایات است نشان می دهد اسلام تا چه حد در این باره باریک بین و حتی سختگیر است.
در این روایات حتی طرز نشستن، سخن گفتن،تبسم کردن،مزاح نمودن اطعام کردن،طرز نامه نوشتن،و حتی طرز نگاه کردن به
دوستان نیز مورد توجه قرار گرفته،و دستورهایی در زمینه هر یک داده شده است که نقل آنها ما را از بحث تفسیري خارج می
کند،تنها به یک حدیث از امیر مؤمنان علی ع در اینجا قناعت می کنیم:
لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس و الاستغناء عنهم،یکون افتقارك الیهم فی لین کلامک،و حسن سیرتک،و یکون استغنائک
عنهم فی نزاهه عرضک و بقاء عزك: "باید در قلب تو نیاز به مردم و بی نیازي از آنها جمع باشد نیازت در نرمی سخن،و
.( حسن سلوك تجلی کند،و بی نیازیت در حفظ آبرو و عزت نفس" ( 1
***
ص : 445
. 1) "وسائل الشیعه"جلد 8 صفحه 401 -1
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 12 تا 13
اشاره
اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ هَ 􀀀 واکُمْ صَدَقَهً 􀀀 اجَیْتُمُ اَلرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ 􀀀 ذا ن 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀ی
اَللّ وَ
􀀀
کاهَ وَ أَطِیعُوا هَ 􀀀 لاهَ وَ آتُوا اَلزَّ 􀀀 اَللّ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا اَلصَّ
􀀀
ابَ هُ 􀀀 اتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ ت 􀀀 واکُمْ صَدَق 􀀀 12 ) أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ )
( ما تَعْمَلُونَ ( 13 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
رَسُولَهُ وَ هُ
ترجمه:
-12 اي کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که می خواهید با رسول خدا نجوي کنید قبل از آن صدقه اي(در راه
خدا)بدهید،این براي شما بهتر و پاکیزه تر است،و اگر توانایی نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است.
-13 آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوي خودداري کردید؟اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه
شما را پذیرفت نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید و(بدانید)خداوند از آنچه انجام می
دهید با خبر است.
ص : 446
شان نزول:
مرحوم"طبرسی"در"مجمع البیان"و جمعی دیگر از مفسران معروف در شان نزول این آیات چنین نقل کرده اند:جمعی از
اغنیاء خدمت پیامبر ص می آمدند و با او نجوي می کردند(این کار علاوه بر این که وقت گرانبهاي پیغمبر ص را می گرفت
مایه نگرانی مستضعفین و موجب امتیازي براي اغنیاء بود)در اینجا خداوند نخستین آیات فوق را نازل کرد و به آنها دستور داد
که قبل از نجوي کردن با پیامبر ص صدقه اي به مستمندان بپردازند،اغنیاء وقتی چنین دیدند از نجوي خودداري کردند،آیه
دوم نازل شد(و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوي به همگان داد(ولی نجوي در مورد کار خیر
.( و اطاعت پروردگار) ( 1
بعضی از مفسران نیز تصریح کرده اند که هدف گروهی از نجوي کنندگان این بود که از این راه برتري بر دیگران کسب
کنند پیامبر ص هم روي بزرگواري خاص خود در عین این که ناراحت بود از آنها ممانعت نمی کرد تا این که قرآن آنها را از
.( این کار نهی نمود ( 2
***
تفسیر:
یک آزمون جالب
در بخشی از آیات گذشته سخن از مساله نجوي بود آیات مورد بحث ادامه و تکمیلی است براي همان مطلب.
ص : 447
1) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 252 و بسیاري از تفاسیر دیگر ذیل آیات مورد بحث. -1
. 2) روح المعانی جلد 28 صفحه 27 -2
نخست می فرماید:"اي کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که می خواهید با رسول خدا نجوي کنید پیش از آن صدقه اي در
واکُمْ صَدَقَهً ). 􀀀 اجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ 􀀀 ذا ن 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 راه خدا بدهید"( ی
چنان که در شان نزول گفتیم این دستور به خاطر آن بود که گروهی از مردم مخصوصا از اغنیا مرتبا مزاحم پیامبر ص می
شدند و با او نجوي می کردند، کاري که مایه اندوه دیگران،و یا کسب امتیاز بی دلیلی براي اینان بود،بعلاوه موجب تضییع
اوقات گرانبهاي پیامبر ص می شد،حکم فوق نازل گشت و آزمونی بود براي آنها و نیز کمکی به مستمندان و وسیله مؤثري
براي کم شدن این مزاحمتها.
ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ ). 􀀀 سپس می افزاید:"این براي شما بهتر و پاکیزه تر است"(
اما"خیر"بودن این صدقه هم براي متمکنان بود،زیرا موجب ثوابی می شد،و هم براي نیازمندان،چرا که وسیله کمکی به آنها
محسوب می گشت.
و اما"اطهر"بودنش از این نظر بود که قلوب اغنیا را از حب مال می شست، و قلوب نیازمندان را از کینه و ناراحتی،زیرا
هنگامی که نجوي از صورت مجانی در می آید و نیاز به دادن صدقه اي داشت طبعا کمتر می شد همان گونه اي که شد و
این یک نوع پاکیزگی براي محیط فکري و اجتماعی مسلمانان بود.
ولی از آنجا که اگر وجوب صدقه قبل از نجوي عمومیت می داشت فقرا از طرح مسائل مهم یا نیازهاي خود در برابر پیامبر ص
به صورت نجوي محروم می شدند،در ذیل آیه حکم صدقه را از این گروه برداشته می فرماید:
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ).
􀀀
"اگر توانایی نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است"( فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ هَ
و به این ترتیب آنها که تمکن مالی داشتند دادن صدقه قبل از نجوي براي
ص : 448
آنان واجب بود،و آنها که نداشتند بدون آن می توانستند با پیامبر ص نجوي کنند.
*** جالب اینکه دستور فوق تاثیر عجیبی گذاشت و آزمون جالبی شد و همگی جز یک نفر از دادن صدقه و نجوي
خودداري کردند،و او امیر مؤمنان علی ع بود اینجا بود که آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه باید مسلمانان از این دستور
بفهمند و درس گیرند گرفتند،لذا آیه بعد نازل گردید و این حکم را نسخ کرد و فرمود:"آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن
اتٍ ). 􀀀 واکُمْ صَدَق 􀀀 صدقه قبل از نجوي خودداري کردید"؟!( أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ
معلوم می شود حب مال در دل شما از علاقه به نجواي پیامبر ص بیشتر است،و نیز معلوم می شود در این نجواها غالبا مسائل
حیاتی مطرح نمی شد، و گرنه چه مانعی داشت که این گروه قبل از نجوي صدقه اي می دادند و نجوي می کردند،به
خصوص اینکه مقدار خاصی براي صدقه نیز تعیین نشده بود و می توانستند با مبلغ کمی این مشکل را حل کنند.
سپس می افزاید:"اکنون که این کار را نکردید،و خود به تقصیر خویشتن پی بردید و خداوند شما را بخشید،و توبه شما را
پذیرفت،نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید،و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید،و بدانید خداوند از آنچه انجام می دهید با
ما تَعْمَلُونَ ). 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
اللّ وَ رَسُولَهُ وَ هُ
􀀀
کاهَ وَ أَطِیعُوا هَ 􀀀 لاهَ وَ آتُوا الزَّ 􀀀 اللّ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّ
􀀀
ابَ هُ 􀀀 خبر است"( فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ ت
تعبیر به"توبه"نشان می دهد که آنها در نجواهاي قبلی مرتکب گناهی شده بودند،خواه به خاطر تظاهر و ریا،و یا آزار پیامبر
ص و یا ایذاء مؤمنان فقیر.
گرچه در این آیه سخنی صریحا در باره جواز نجوي بعد از این ماجرا
ص : 449
نیامده،ولی تعبیر آیه نشان می دهد که حکم سابق برداشته شد.
اما دعوت به اقامه نماز و اداء زکات و اطاعت خدا و پیامبر ص به خاطر اهمیت آن است و نیز اشاره اي است به اینکه اگر بعد
از این نجوا می کنید باید در مسیر اهداف بزرگ اسلامی و در طریق اطاعت از خدا و رسول ص باشد.
***
نکته ها:
اشاره
-1 تنها عمل کننده به آیه صدقه و نجوي
غالب مفسران شیعه و اهل سنت نوشته اند تنها کسی که به این آیه عمل کرد امیر مؤمنان علی ع بود چنان که طبرسی در
روایتی از خود حضرت نقل می کند که فرمود:
اللّ لم یعمل بها احد قبلی،و لا یعمل بها احد بعدي کان لی دینار فصرفته بعشره دراهم فکنت اذا جئت الی
􀀀
آیه من کتاب ه
النبی(ص)تصدقت بدرهم:
"آیه اي در قرآن است که احدي قبل از من و بعد از من به آن عمل نکرده و نخواهد کرد،من یک دینار داشتم آن را به ده
.( درهم تبدیل کردم و هر زمان می خواستم با رسول خدا ص نجوا کنم درهمی را صدقه می دادم" ( 1
.( همین مضمون را"شوکانی"از"عبد الرزاق"و"ابن المنذر"و"ابن ابی حاتم"و"ابن مردویه"نقل کرده است ( 2
"فخر رازي"نیز این حدیث را که تنها کسی که به آیه فوق عمل کرد
ص : 450
. 1) تفسیر طبري جلد 28 صفحه 15 -1
2) تفسیر"البیان فی تفسیر القرآن"جلد 1 صفحه 375 -سید قطب نیز این روایت را در فی ظلال القرآن جلد 8 صفحه 21 -2
نقل کرده است.
.( علی ع بود از جمعی از محدثان از ابن عباس نقل کرده است ( 1
.( در"در المنثور"نیز روایات متعددي در ذیل آیات فوق در همین معنی آمده است ( 2
اللّ فرزند عمر بن خطاب"نقل می کند که می گفت:کان لعلی(ع)ثلاث،لو کانت لی واحده
􀀀
در تفسیر"روح البیان"از"عبد ه
منهن کانت احب الی من حمر النعم:تزویجه فاطمه(ع)،و اعطائه الرایه یوم خیبر،و آیه النجوي!:
"علی ع سه فضیلت داشت که اگر یکی از آنها براي من حاصل می شد بهتر بود از شتران سرخ موي(این تعبیر در میان عرب
براي اشاره به گرانبهاترین اموال به کار برده می شد،و آن را به صورت ضرب المثل به هنگام بیان بسیار نفیس بودن چیزي
اللّ علیها)را به او بود،و دیگر دادن پرچم به دستش در روز خیبر،و دیگر
􀀀
ذکر می کردند)نخست تزویج پیامبر ص فاطمه(سلام ه
.( آیه نجوي" ( 3
ثبوت این فضیلت بزرگ براي علی ع در غالب کتب تفسیر و حدیث آمده و چنان مشهور و معروف است که نیازي به شرح
بیشتر نیست.
***
-2 فلسفه تشریع و نسخ حکم صدقه قبل از نجوي
چرا وجوب صدقه قبل از نجوي کردن با پیامبر ص تشریع شد و بعد از مدت کوتاهی نسخ گردید؟
ص : 451
. 1) تفسیر فخر رازي جلد 29 صفحه 271 -1
. 2) در المنثور جلد 6 صفحه 185 -2
3) تفسیر"روح البیان"جلد 9 صفحه 406 (این حدیث را"طبرسی"در"مجمع - 3
البیان"،"زمخشري"در"کشاف"،"قرطبی"در"تفسیر جامع"ذیل آیات مورد بحث آورده اند).
پاسخ این سؤال را به خوبی می توان از قرائن موجود در آیه فوق و شان نزول آن به دست آورد،هدف آزمایشی بود،براي
افراد پر ادعایی که از این طریق اظهار علاقه خاصی به پیامبر ص می کردند،معلوم شد این اظهار علاقه ها تنها در صورتی است
که نجوي مجانی باشد،اما هنگامی که نیاز به بذل مقداري مال داشت خاموش شدند.
از این گذشته،این حکم براي همیشه در مسلمانان اثر گذارد،و نشان داد تا ضرورتی نباشد نباید وقت گرانبهاي پیامبر ص و
دیگر رهبران بزرگ اسلامی را با نجوي گرفت،و وسیله ناخشنودي مردم را فراهم ساخت،و در حقیقت کنترلی بود براي
نجواها در آینده.
بنا بر این حکم مزبور از آغاز جنبه موقتی داشته،و پس از آنکه هدف آن تامین گردید نسخ شد،زیرا ادامه آن نیز مشکلی
ایجاد می کرد،چرا که گاه مسائل ضروري پیش می آمد که لازم بود به طور خصوصی با پیامبر ص در میان گذارده
شود،چنانچه حکم صدقه باقی میماند اي بسا این ضرورتها از دست می رفت،و افراد یا جامعه اسلامی زیان می دیدند.
به طور کلی در موارد نسخ،حکم همیشه از اول جنبه محدود و موقت داشته،هر چند مردم از این معنی احیانا آگاه نبوده و آن
را همیشگی تصور می کردند.
***
-3 آیا این فضیلت بود؟
بدون شک علی ع در زمره ثروتمندان اصحاب پیامبر ص نبود،زندگی ساده و زاهدانه اي داشت،با این حال براي احترام به این
حکم الهی در همان مدت کوتاه چند بار صدقه داد و مسائل ضروري را از طریق نجوي با پیامبر ص در میان نهاد،و چنان که
گفتیم این مساله در میان مفسران و ارباب حدیث مسلم
ص : 452
است.
ولی بعضی با قبول این موضوع،اصرار دارند فضیلت بودن آن را انکار کنند.
از جمله اینکه می گویند اگر بزرگان صحابه اقدام به این کار نکردند نیازي به آن ندیدند،و یا وقت کافی نداشتند،یا فکر می
کردند مبادا باعث ناراحتی فقرا و وحشت اغنیا گردد!بنا بر این فضیلتی براي علی ع محسوب یا موجب سلب فضیلتی از دیگران
.( نمی گردد! ( 1
واکُمْ 􀀀 ولی گویا آنها در متن آیه دوم دقت نکرده اند که خداوند به عنوان سرزنش می فرماید: أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ
اتٍ "آیا از فقر ترسیدید و بخل کردید که قبل از نجوي صدقه اي ندادید"و حتی در ذیل آیه تعبیر به توبه می کند که 􀀀 صَ دَق
ظاهرا ناظر به همین معنی است،از این تعبیر روشن می شود که اقدام بر صدقه و نجوي با پیامبر ص کار مطلوبی بوده است و
گرنه سرزنش و توبه نداشت.
بدون شک جمعی از اصحاب سرشناس پیامبر ص قبل از این ماجرا با پیامبر ص نجوي داشتند،(چون افراد عادي و دور افتاده
کمتر اقدام به چنین کاري می کردند) ولی همین صحابه معروف بعد از دستور صدقه از این کار خودداري نمودند،تنها کسی
که به این دستور احترام گذارد و جامه عمل به آن پوشانید علی ع بود چه می شود که ما ظاهر آیات و روایاتی که در این
زمینه است و در کتب مختلف اسلامی نقل شده بپذیریم و با احتمالات ضعیف و بی اساس یک واقعیت را نادیده نگیریم،و با
اللّ بن عمر که این فضیلت را همردیف با تزویج فاطمه ع و پرچمداري روز فتح خیبر و برتر از"حمر النعم"قرار داده
􀀀
عبد ه
همصدا شویم؟! ***
ص : 453
1) به"تفسیر فخر رازي"و"روح البیان"ذیل آیات مورد بحث مراجعه شود. -1
-4 مدت حکم و مقدار صدقه
در اینکه حکم بالا یعنی وجوب صدقه قبل از نجوي با رسول خدا ص چقدر به طول انجامید و نسخ شد؟نقلهاي مختلفی
است:بعضی آن را یک ساعت، و بعضی یک شب،و بعضی ده روز ذکر کرده اند،و ظاهر همان قول سوم است چرا که یک
ساعت و یک شب براي یک چنین امتحانی هرگز کافی نبود،چرا که می توانستند متعذر شوند که در این مدت کوتاه موجبی
براي نجوي پیش نیامد،ولی مدت ده روز می تواند حقایق را روشن سازد،و زمینه اي براي ملامت و سرزنش متخلفان فراهم
کند.
و اما در مورد مقدار صدقه نه در آیه مقداري براي آن ذکر شده و نه در روایات اسلامی،هر چند از عمل علی ع بر می آید که
حتی یک درهم نیز کافی بوده است.
***
ص : 454
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 14 تا 19
اشاره
اَللّ لَهُمْ
􀀀
مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی اَلْکَ ذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 14 ) أَعَدَّ هُ 􀀀 ا هُمْ مِنْکُمْ وَ لا 􀀀 اَللّ عَلَیْهِمْ م
􀀀
أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ هُ
ذابٌ مُهِینٌ ( 16 ) لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ 􀀀 اَللّ فَلَهُمْ عَ
􀀀
مانَهُمْ جُنَّهً فَ َ ص دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 15 ) اِتَّخَ ذُوا أَیْ 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 ذاباً شَدِیداً إِنَّهُمْ 􀀀 عَ
ما یَحْلِفُونَ 􀀀 اَللّ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَ
􀀀
خالِدُونَ ( 17 ) یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ هُ 􀀀 ا 􀀀 اَلنّ هُمْ فِیه
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 أُول ْ ئِکَ􀀀 شَی اَللّ ئْاً
􀀀
لادُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُهُمْ وَ 􀀀 أَمْ
لا􀀀 طانِ أَ 􀀀 ئِکَ حِزْبُ اَلشَّیْ 􀀀 اَللّ أُول
􀀀
ساهُمْ ذِکْرَ هِ 􀀀 طانُ فَأَنْ 􀀀 کاذِبُونَ ( 18 ) اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ اَلشَّیْ 􀀀 لا إِنَّهُمْ هُمُ اَلْ 􀀀 ی شَیْءٍ أَ 􀀀 لَکُمْ وَ یَحْسَ بُونَ أَنَّهُمْ عَل
( خاسِرُونَ ( 19 􀀀 طانِ هُمُ اَلْ 􀀀 إِنَّ حِزْبَ اَلشَّیْ
ص : 455
ترجمه:
-14 آیا ندیدي کسانی را که طرح دوستی با جمعیتی که مورد خشم خدا بود ریختند؟اینها نه از شما هستند و نه از آنان!آنها
سوگند دروغ یاد می کنند(که از شما هستند) در حالی که خودشان می دانند(دروغ می گویند).
-15 خداوند عذاب شدیدي براي آنها فراهم ساخته،زیرا اعمالی را که انجام می دهند بد است.
-16 آنها سوگندهاي خود را سپري قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند،لذا براي آنها عذاب خوار کننده اي است.
-17 اموال و اولادشان به هیچوجه آنها را از عذاب الهی حفظ نمی کند،آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن می مانند.
-18 به خاطر بیاورید روزي را که خدا همه آنها را برمی انگیزد آنها براي خدا نیز سوگند (دروغ)یاد می کنند همانگونه
که(امروز)براي شما سوگند می خورند،و گمان می کنند(با این سوگندهاي دروغ)کاري می توانند انجام دهند بدانید آنها
دروغگویانند.
-19 شیطان بر آنها چیره شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده است،آنها حزب شیطانند بدانید حزب شیطان زیانکارانند.
تفسیر:
حزب شیطان!
این آیات بخشی از توطئه هاي منافقان را برملا می سازد،و آنها را با نشانه هایشان به مسلمانان معرفی می کند،و ذکر این معنی
بعد از آیات نجوي شاید به این
ص : 456
مناسبت است که در میان نجوي کنندگان با پیامبر ص افراد منافقی نیز وجود داشتند که از این کار به عنوان پوششی براي
توطئه هاي خود و اظهار نزدیکی به پیامبر اکرم ص استفاده می کردند و همین امر سبب شد که قرآن به صورت یک امر کلی
با آن برخورد کند.
نخست می فرماید:"آیا ندیدي کسانی را که با قومی که خداوند آنها را غضب کرده بود طرح دوستی ریختند"؟!( أَ لَمْ تَرَ إِلَی
اللّ عَلَیْهِمْ ).
􀀀
الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ هُ
این قوم"مغضوب علیهم"ظاهرا همان قوم یهود است که در آیه 60 سوره مائده به همین عنوان معرفی شده،آنجا که در باره
اللّ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ ..."بگو آیا شما را از کسانی که
􀀀
اللّ مَنْ لَعَنَهُ هُ
􀀀
ذلِکَ مَثُوبَهً عِنْدَ هِ 􀀀 یهود می گوید: قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ
وضعشان از این هم بدتر است با خبر کنم آنها کسانی هستند که خداوند آنها را لعنت کرده و مورد غضب قرار داده..." سپس
لا مِنْهُمْ ). 􀀀 ا هُمْ مِنْکُمْ وَ 􀀀 می افزاید:"اینها نه از شما هستند و نه از آنان"(یهود)( م
نه در مشکلات و گرفتاریها یاور شما هستند،و نه دوست صمیمی آنها، بلکه منافقانی هستند که هر روز چهره عوض می
کنند،و هر لمحه به شکلی در می آیند.
البته این تعبیر منافاتی با آیه 51 سوره مائده ندارد که می گوید: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ :"هر کس از شما آنها را دوست
دارد از آنها است"زیرا منظور از آن این است که آنها در حکم دشمنان شما محسوب می شوند هر چند حقیقتا جزء آنها هم
نباشد.
باز در ادامه همین سخن می افزاید:"آنها براي اثبات وفاداري خود نسبت به شما قسم یاد می کنند اما سوگندي دروغ که
خودشان هم می دانند"!
ص : 457
( وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ).
این راه و رسم منافقان است که پیوسته براي پوشانیدن چهره زشت و منفور خود به سوگندهاي دروغ پناه می برند،در حالی که
عملشان بهترین معرف آنها است.
*** بعد به عذاب دردناك این منافقان لجوج اشاره کرده،می فرماید:"خداوند عذاب شدیدي براي آنها فراهم ساخته است"(
ذاباً شَدِیداً ). 􀀀 اللّ لَهُمْ عَ
􀀀
أَعَدَّ هُ
کانُوا یَعْمَلُونَ ). 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 و بدون شک این عذاب عادلانه است"چرا که آنها اعمال بدي انجام می دادند" ( إِنَّهُمْ
*** سپس براي توضیح بیشتر در مورد نشانه هاي این منافقان می گوید:"آنها سوگندهاي خود را سپري قرار داده اند تا مردم
.( اللّ ) ( 1
􀀀
مانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 را از راه خدا باز دارند" ( اِتَّخَذُوا أَیْ
قسم یاد می کنند که مسلمانند و هدفی جز اصلاح ندارند در حالی که زیر پوشش این قسم به انواع فساد و خرابکاري و توطئه
مشغولند،و در حقیقت از نام مقدس خدا براي جلوگیري از راه خدا بهره می گیرند.
آري سوگندهاي دروغ یکی از نشانه هاي منافقان است که علاوه بر اینجا در سوره منافقین نیز ضمن بیان اوصاف آنها ذکر
.( شده است(سوره منافقین آیه 2
ذابٌ مُهِینٌ ). 􀀀 و در پایان آیه می افزاید:"به همین دلیل براي آنها عذاب خوار کننده اي است"( فَلَهُمْ عَ
ص : 458
1) "جنه"در اصل از ماده"جن"(بر وزن فن)به معنی پوشاندن چیزي است و از آنجا که سپر انسان را در مقابل ضربات -1
دشمن می پوشاند به آن"جنه"و"مجن" و"مجنه"می گویند.
آنها می خواستند با این سوگندهاي دروغین آبرو براي خود فراهم کنند ولی خدا آنها را به عذاب خوار کننده اي مبتلا می
سازد و قبلا فرمود"عذاب شدید" براي آنها است(آیه 15 همین سوره)زیرا قلوب مؤمنان راستین را شدیدا به درد می آورند.
ظاهر این است که هر دو عذاب مربوط به آخرت است و چون با دو وصف مختلف(مهین و شدید)ذکر شده تکرار نیست،زیرا
توصیف عذاب به این دو وصف در قرآن مجید معمولا در عذابهاي آخرت است هر چند بعضی از مفسران احتمال داده اند که
اولی مربوط به دنیا یا عذاب قبر و دومی مربوط به عذاب آخرت می باشد.
*** و از آنجا که منافقان غالبا به اموال و فرزندان(سرمایه هاي اقتصادي و نیروهاي انسانی)خود براي حل مشکلات تکیه می
کنند قرآن در آیه بعد می گوید:"اموال و اولادشان،آنها را به هیچوجه از عذاب الهی حفظ نمی کند" ( لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ
.( اللّ شَیْئاً ) ( 1
􀀀
لادُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُهُمْ وَ 􀀀 أَمْ
بلکه همین اموال طوق لعنتی بر گردن آنها می شود و مایه عذاب دردناکشان چنان که در آیه 180 آل عمران می خوانیم:
امَهِ و همچنین فرزندان گمراه آنها باعث عذاب آنها می گردد،و اگر در میان آنها افرادي مؤمن و 􀀀 ا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِی 􀀀 سَیُطَوَّقُونَ م
نیکوکار باشند از آنها بیزاري می جویند.
آري روز قیامت روزي است که هیچ پناهگاهی جز خدا نیست،و هر چه
ص : 459
اللّ "است(قرطبی و روح
􀀀
1) بعضی از مفسران در اینجا کلمه"عذاب"را در تقدیر گرفته اند و گفته اند منظور "من عذاب ه -1
اللّ "این است که بجاي خدا
􀀀
البیان و کشاف)ولی این احتمال نیز وجود دارد که آیه هیچ تقدیري نداشته باشد و مراد از"من ه
پناهگاه دیگري نمی یابند.
ابُ "دست آنها از هر گونه وسیله و 􀀀 غیر او است از کار می افتد،چنان که در آیه 166 بقره می خوانیم: وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْب
سببی قطع می شود".
حابُ 􀀀 ئِکَ أَصْ 􀀀 و باز در پایان آیه آنها را با این جمله تهدید می کند:"آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن می مانند"( أُول
خالِدُونَ ). 􀀀 ا 􀀀 النّ هُمْ فِیه
ارِ 􀀀
و به این ترتیب گاهی عذاب آنها را به عنوان"شدید"توصیف کرده و گاهی "مهین"و خوار کننده،و گاه جاودانه بودن که هر
یک از این اوصاف به تناسب وصفی از اوصاف آنها و اعمالشان است.
*** و عجب اینکه این منافقان در قیامت هم دست از منافقگري خود بر نمی دارند چنان که در آیه بعد آمده است:"به خاطر
بیاورید روزي را که خدا همه آنها را برمی انگیزد،و اعمالشان را بر آنها عرضه می دارد،و در دادگاه عدلش از آنها سؤال می
اللّ جَمِیعاً
􀀀
کند،ولی آنان براي خدا نیز سوگند دروغ یاد می کنند همانگونه که براي شما سوگند می خورند"( یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ هُ
.( ما یَحْلِفُونَ لَکُمْ ) ( 1 􀀀 فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَ
قیامت تجلیگاه اعمال و روحیات انسان در این دنیا است،و از آنجا که منافقان این روحیه را همراه خود به قبر و برزخ برده اند
در صحنه قیامت نیز آشکار می شود،و با اینکه می دانند خداوند علام الغیوب است،و چیزي بر او مخفی نیست، ولی باز بر طبق
عادت گذشته سوگند دروغین یاد می کند.
البته این منافات با اعتراف آنها به گناهانشان در بعضی از مواقف آن دادگاه عدل الهی ندارد،چرا که قیامت منزلگاهها و
مواقف مختلفی دارد،و در هر کدام
ص : 460
1) "یوم"ظرف است و متعلق به"اذکر"محذوفی است،و یا متعلق به ما قبل آن یعنی"لهم عذاب مهین"یا"اولئک اصحاب -1
النار"می باشد ولی احتمال اول مناسبتر است.
برنامه اي است.
سپس می افزاید:"آنها گمان می کنند که با این سوگندهاي دروغ می توانند سودي براي خود جلب کنند و یا زیانی را دفع
ی شَیْءٍ ). 􀀀 نمایند"( وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَل
البته این یک پندار موهوم و خیال خام بیش نیست،ولی از آنجا که در دنیا به این کار عادت کرده بودند که خطرات و ضررها
را با سوگندهاي دروغین از خود دفع نمایند و منافعی براي خود کسب کنند این ملکات زشت در آنجا نیز جان می گیرد و
خودنمایی می کند.
کاذِبُونَ ). 􀀀 لا إِنَّهُمْ هُمُ الْ 􀀀 و سرانجام آیه را با این جمله پایان می دهد:"بدانید آنها دروغگویانند" ( أَ
این اعلام ممکن است مربوط به دنیا باشد و یا مربوط به قیامت،و یا هر دو و به این ترتیب کوس رسوایی آنها را همه جا می
زنند.
*** در آخرین آیه مورد بحث سرنوشت نهایی این منافقان تیره دل را چنین بیان می کنند:"شیطان بر آنها مسلط شده،و آنها
اللّ ).
􀀀
ساهُمْ ذِکْرَ هِ 􀀀 طانُ فَأَنْ 􀀀 را به سرعت می راند،و به همین جهت یاد خدا را از خاطر آنها برده است"( اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْ
طانِ ). 􀀀 ئِکَ حِزْبُ الشَّیْ 􀀀 به همین دلیل"آنها حزب شیطانند"( أُول
خاسِرُونَ ) "استحوذ"از ماده"حوذ"(بر وزن موز)در اصل به 􀀀 طانِ هُمُ الْ 􀀀 إِنَّ حِزْبَ الشَّیْ 􀀀 "بدانید حزب شیطان زیانکارانند"( أَلا
معنی قسمت پشت ران شتر است،و از آنجا که ساربان به هنگام راندن شترها بر پشت رانهاي آنها می زند این واژه به معنی
تسلط یافتن و به سرعت راندن آمده است.
آري منافقان دروغگو و مغرور به مال و مقام سرنوشتی جز این ندارند که
ص : 461
در بست در اختیار شیطان و وسوسه هاي او قرار می گیرند،و خدا را به کلی فراموش می کنند،نه تنها منحرف می شوند که در
زمره عمال شیطان و اعوان و انصار و لشکر و حزب او براي گمراه ساختن دیگران قرار می گیرند.
امیر مؤمنان علی ع در باره آغاز وقوع فتنه ها و اختلافها می فرماید:
اللّ ،یتولی فیها رجال رجالا،فلو ان الباطل خلص لم
􀀀
ایها الناس!انما بدأ وقوع الفتن اهواء تتبع،و احکام تبتدع،یخالف فیها کتاب ه
یخف علی ذي حجی،و لو ان الحق خلص لم یکن اختلاف،و لکن یؤخذ من هذا ضغث،و من هذا ضغث،فیمزجان،فیجیئان معا
اللّ الحسنی:
􀀀
فهنالک استحوذ الشیطان علی اولیائه،و نجی الذین سبقت لهم من ه
"اي مردم آغاز وقوع فتنه ها آراء باطلی است که از آن پیروي می کنند، و بدعتهایی است که بر خلاف حکم قرآن گذارده
می شود،و گروهی از مردم به دوستی گروهی دیگر،و تبعیت آنها در این امور می پردازند،اگر باطل به صورت خالص
خودنمایی می کرد از دیده هیچ صاحب عقلی پنهان نمی ماند، و هر گاه حق از آمیزش به باطل خالص می شد اختلافی رخ
نمی داد،ولی بخشی از این می گیرند و بخشی از آن،و ممزوج می کنند،اینجا است که شیطان بر دوستان خود چیره می شود،و
.( آنهایی که توفیق الهی یارشان شده رهایی می یابند" ( 1
همین تعبیر در کلام امام حسین سید الشهداء ع در کربلا دیده می شود که وقتی صفوف اهل کوفه را همچون شب تاریک،و
سیل خروشانی،در مقابل خود دید،فرمود:"عجب بندگان بدي هستید!اظهار اطاعت خدا و ایمان به رسول کردید ولی اکنون
آمده اید ذریه پیامبر ص را به قتل برسانید،
اللّ العظیم: "شیطان بر شما چیره شده،یاد
􀀀
لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکر ه
ص : 462
. 1) "اصول کافی"طبق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 267 -1
.( اجِعُونَ " ( 1 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
لِلّ وَ ا
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
خداي بزرگ را از خاطرتان برده،سپس افزود مرگ بر شما و بر آنچه می خواهید، ا
اللّ ذیل آیات آینده به خواست خدا مشروحا بحث خواهیم کرد.
􀀀
در باره حزب شیطان و حزب ه
***
ص : 463
. 1) تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 266 -1
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 20 تا 22
اشاره
لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ 􀀀 اَللّ قَوِيٌّ عَزِیزٌ ( 21 )
􀀀
اَللّ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ هَ
􀀀
ئِکَ فِی اَلْأَذَلِّینَ ( 20 ) کَتَبَ هُ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ أُول
􀀀
إِنَّ اَلَّذِینَ یُحَادُّونَ هَ
ئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ 􀀀 وانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُول 􀀀 اءَهُمْ أَوْ إِخْ 􀀀 اءَهُمْ أَوْ أَبْن 􀀀 کانُوا آب 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ
􀀀
وادُّونَ مَنْ حَ ادَّ هَ 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ یُ
􀀀
هِ
اَللّ
􀀀
ئِکَ حِزْبُ هِ 􀀀 اَللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُول
􀀀
ا رَضِ یَ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 ی مانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ ُدْخِلُهُمْ 􀀀 اَلْإِی
( اَللّ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 22
􀀀
لا إِنَّ حِزْبَ هِ 􀀀 أَ
ترجمه:
-20 کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند آنها در زمره ذلیل ترین افرادند.
-21 خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز می شویم چرا که خداوند قوي و شکست ناپذیر است.
-22 هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش
ص : 464
دوستی کنند،هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند،آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه
قلوبشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده،آنها را در باغهایی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر
درختانش جاري است،جاودانه در آن می مانند خدا از آنها خشنود و آنها نیز از خدا خشنودند آنها حزب الله اند بدانید حزب
اللّ پیروز است.
􀀀
ه
تفسیر:
اللّ پیروز است!
􀀀
حزب ه
در آیات گذشته سخن از منافقان و دشمنان خدا و بخشی از صفات و نشانه هاي آنها بود.
در ادامه همین بحث در این آیات که آخرین آیات سوره مجادله است نشانه هاي دیگري از آنها را مطرح می کند،و سرنوشت
حتمی آنها را که شکست و نابودي است روشن می سازد.
اللّ وَ
􀀀
نخست می فرماید"کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند آنها در زمره ذلیل ترین افرادند"( إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ هَ
.( ئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ ) ( 1 􀀀 رَسُولَهُ أُول
*** آیه بعد در حقیقت دلیلی است براي این معنی،می فرماید:"خدا چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز می شویم"(
اللّ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی ).
􀀀
کَتَبَ هُ
اللّ قَوِيٌّ عَزِیزٌ ).
􀀀
"چرا چنین نباشد،در حالی که خداوند قوي و شکست ناپذیر است" ( إِنَّ هَ
ص : 465
1) "یحادون"از ماده"محاده"به معنی"مبارزه مسلحانه و غیر مسلحانه" و یا به معنی"ممانعت است"(ذیل آیه 5 همین سوره -1
توضیح بیشتري در این باره داده ایم).
به همان اندازه که خداوند قدرتمند است دشمنانش ضعیف و ذلیلند،و اگر می بینیم در آیه قبل تعبیر به"اذلین"(ذلیل ترین
افراد)شده دلیلش همین بوده است.
تعبیر به"کتب"(نوشته است)تاکیدي است بر قطعی بودن این پیروزي، و جمله"لاغلبن"با"لام تاکید"و"نون تاکید ثقلیه"نشانه
مؤکد بودن این پیروزي است به گونه اي که هیچ جاي شک و تردید براي هیچکس نداشته باشد.
ادِنَا الْمُرْسَلِینَ- إِنَّهُمْ لَهُمُ 􀀀 ا لِعِب 􀀀 171 سوره"صافات"آمده است، وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُن - این شبیه همان چیزي است که در آیه 173
الِبُونَ :"وعده قطعی ما براي بندگان مرسل ما از قبل مسلم شده که آنها یاري می شوند،و 􀀀 ا لَهُمُ الْغ 􀀀 الْمَنْصُورُونَ- وَ إِنَّ جُنْدَن
لشکر ما در تمام صحنه ها پیروزند"! در طول تاریخ این پیروزي فرستادگان الهی در چهره هاي گوناگونی نمایان شده:در
عذابهاي مختلفی همچون طوفان نوح،و صاعقه عاد و ثمود، و زلزله هاي ویرانگر قوم لوط،و مانند آن،و در پیروزي در
جنگهاي مختلف، مانند غزوات"بدر"و"حنین"و فتح"مکه"و سایر غزوات پیامبر اسلام ص.
و از همه مهمتر در پیروزي منطقی آنها بر مکاتب شیطانی و دشمنان حق و عدالت بوده است،و از اینجا پاسخ سؤال کسانی که
می گویند:اگر این وعده قطعی است پس چرا بسیاري از رسولان الهی و امامان معصوم ع و مؤمنان راستین را شهید کردند و
هرگز پیروز نشدند؟!روشن می شود.
این ایراد کنندگان در حقیقت معنی"پیروزي"را درست تشخیص نداده اند، فی المثل ممکن است تصور کنند امام حسین ع در
کربلا شکست خورد،زیرا خود و یارانش شهید شدند،در حالی که می دانیم او به هدف نهائیش که رسوایی بنی امیه و بنیان
گذاردن مکتب آزادگی،و درس دادن به همه آزادگان جهان بود رسید،و هم اکنون به عنوان سرور شهیدان عالم(سید
الشهداء)و سر سلسله
ص : 466
.( آزادگان جهان انسانیت،بر افکار قشر عظیمی از انسانها با پیروزي حکومت می کند ( 1
این نیز لازم به یادآوري است که همین حکم،یعنی پیروزي قطعی، طبق وعده خداوند در مورد پیروان خط انبیاء و اولیاء نیز
ا وَ الَّذِینَ 􀀀 إِنّ لَنَنْصُرُ رُسُلَن
􀀀
ثابت است،یعنی پیروزي آنها نیز از سوي خدا تضمین شده است،چنان که در آیه 51 مؤمن می خوانیم: ا
ادُ :"ما قطعا رسولان خود و کسانی را که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و روزي که 􀀀 ا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْه 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 آمَنُوا فِی الْحَی
گواهان بپا می خیزند(روز رستاخیز)یاري می دهیم"،مسلما هر کس را خدا یاري دهد پیروز است.
ولی نباید فراموش کرد که این وعده حتمی خداوند بی قید و شرط نیست، شرط آن ایمان و آثار ایمان است،شرط آن این
لا􀀀 است که سستی به خود راه ندهند،و از مشکلات نهراسند و غمگین نشوند،چنان که در آیه 139 آل عمران می فرماید: وَ
لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ . 􀀀 تَهِنُوا وَ
شرط دیگر آن این است که دگرگونیها را از خود شروع کنند چرا که خداوند نعمتهاي هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر
.( ا بِأَنْفُسِهِمْ (انفال 53 􀀀 حَتّ یُغَیِّرُوا م
ی􀀀 قَو ی مٍْ 􀀀 ا عَل 􀀀 اللّ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَهً أَنْعَمَه
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّ هَ 􀀀 تغییري در خود آنها پیدا شود،
باید دست به رشته محکم الهی بزنند و صفوف خود را متحد کنند،نیروهاي خود را بسیج نمایند،نیات را خالص گردانند و
مطمئن باشند دشمن هر قدر قوي و نیرومند و آنها هر قدر به ظاهر کم جمعیت و کم توان باشند سرانجام با جهاد
ص : 467
1) براي توضیح بیشتر در این زمینه به تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 187 به بعد، ذیل آیه 171 "صافات"مراجعه فرمائید. -1
و کوشش و توکل بر پروردگار پیروز می شوند.
جمعی از مفسران شان نزولی براي آیه فوق ذکر کرده اند که:گروهی از مسلمانان هنگامی که فتح بعضی از آبادیهاي حجاز را
دیدند گفتند به زودي خداوند روم و ایران را براي ما نیز فتح خواهد کرد،منافقان گفتند:تصور می کنید ایران و روم مانند
بعضی از روستاهاي حجازند که شما آنها را فتح کردید؟آیه فوق نازل شد و این پیروزي را به آنها وعده داد! *** در آخرین
آیه مورد بحث که آخرین آیه از سوره مجادله،و از کوبنده ترین آیات قرآن است،به مؤمنان هشدار می دهد که جمع
میان"محبت خدا"و "محبت دشمنان خدا"در یک دل ممکن نیست،و باید از میان این دو یکی را برگزینند،اگر راستی مؤمنند
باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند و الا ادعاي مسلمانی نکنند می فرماید:"هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت
لا􀀀 دارد نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند،هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند"(
وانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ). 􀀀 اءَهُمْ أَوْ إِخْ 􀀀 اءَهُمْ أَوْ أَبْن 􀀀 کانُوا آب 􀀀 اللّ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ
􀀀
وادُّونَ مَنْ حَادَّ هَ 􀀀 بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُ
􀀀
تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ هِ
آري در یک دل دو محبت متضاد نمی گنجد،و آنها که دم از هر دو می زنند یا ضعیف الایمانند،و یا منافق،و لذا می بینیم که
در غزوات اسلامی در صف مخالف جمعی از بستگان و خویشاوندان مسلمین بودند،ولی چون خطشان را از خط الهی جدا
کرده،و به صفوف دشمنان حق پیوسته بودند،با آنها پیکار کردند، و حتی جمعی از آنها را کشتند.
محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسیار خوب است،و نشانه زنده
ص : 468
بودن عواطف انسانی است،اما هنگامی که این محبت رو در روي محبت خدا قرار گیرد ارزش خود را از دست می دهد.
البته افراد مورد علاقه انسان تنها این چهار گروه که در آیه ذکر شده اند نمی باشد،ولی اینها نزدیکترین افراد انسانند،و با توجه
به آنها حال بقیه نیز روشن می شود.
لذا در آیه مورد بحث سخنی از همسران و اموال و تجارت و خانه هاي مورد علاقه به میان نیامده،در حالی که"در آیه 24
اجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ 􀀀 وانُکُمْ وَ أَزْو 􀀀 اؤُکُمْ وَ إِخْ 􀀀 اؤُکُمْ وَ أَبْن 􀀀 کانَ آب 􀀀 سوره توبه"همه اینها مورد توجه قرار گرفته،می فرماید:" قُلْ إِنْ
حَتّ یَأْتِیَ
ی􀀀 فَت ادٍ فِی سَبِیلِهِ رََبَّصُوا 􀀀 اللّ وَ رَسُولِهِ وَ جِه
􀀀
ا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ هِ 􀀀 ساکِنُ تَرْضَوْنَه 􀀀 ا وَ مَ 􀀀 سادَه 􀀀 جارَهٌ تَخْشَوْنَ کَ 􀀀 ا وَ تِ 􀀀 والٌ اقْتَرَفْتُمُوه 􀀀 أَمْ
اسِقِینَ : 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
اللّ بِأَمْرِهِ وَ هُ
􀀀
هُ
"بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قبیله شما،و اموالی که به دست آورده اید،و تجارتی که از کسادش می
ترسید،و مساکن مورد علاقه شما، در نظرتان از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است در انتظار این باشید که خدا
عذابش را بر شما نازل کند،خدا جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمی کند".
دلیل دیگر عدم ذکر امور دیگر در آیه مورد بحث ممکن است شان نزولهایی باشد که براي آیه ذکر کرده اند،از جمله
اینکه"حاطب بن ابی بلتعه"نامه اي به اهل مکه نوشت و به آنها هشدار داد که ممکن است رسول خدا ص براي فتح مکه
حرکت کند،هنگامی که این مساله برملا شد عذر آورد که من اقوامی در مکه در چنگال کفار دارم خواستم به مردم مکه
.( خدمتی کنم تا اقوامم در امان باشند! ( 1
ص : 469
. 1) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 255 -1
اللّ بن ابی"نازل شده که فرزندي با ایمان داشت،روزي دید پیامبر ص آب می نوشد
􀀀
بعضی نیز گفته اند:آیه در باره"عبد ه
عرض کرد کمی از آب را در ظرف بگذارید تا به پدرم بدهم شاید خدا قلبش را پاك کند،هنگامی که نیم خورده آب
نوشیدنی پیامبر ص را براي او آورد او از نوشیدن خودداري کرد و حتی جمله بسیار زشت و زننده و توهین آمیزي نسبت به
اللّ ص گفت،پسرش نزد پیامبر ص آمد و اجازه قتل پدر را خواست،پیامبر ص اجازه نداد و فرمود:با او مدارا کن(ولی
􀀀
رسول ه
در دل از اعمال او بیزار باش).
سپس به پاداشهاي بزرگ این گروه که قلبشان به طور کامل در اختیار عشق خدا است پرداخته،و پنج موضوع را که بعضی به
صورت امداد و توفیق است، و بعضی به صورت نتیجه و سرانجام کار بیان می کند:
در بیان قسمت اول و دوم می فرماید:"آنها کسانی هستند که خدا خط ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته،و با روحی از ناحیه
مانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ). 􀀀 ئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِی 􀀀 خودش آنان را تقویت فرموده است"( أُول
بدیهی است این امداد و لطف الهی هرگز با اصل آزادي اراده و اختیار انسان منافات ندارد،چرا که گامهاي نخستین
یعنی"ترك محبت دشمنان خدا" از سوي خود آنان برداشته شده،سپس امدادهاي الهی به صورت"استقرار ایمان" که از آن
تعبیر به"کتابت"و نوشتن شده به سراغ آنان می آید.
آیا این روح الهی که خداوند مؤمنان را با آن تایید می کند تقویت پایه هاي ایمان است یا دلائل عقلی یا قرآن و یا فرشته
بزرگ خدا که روح نام دارد؟احتمالات و تفسیرهاي مختلفی ذکر شده ولی جمع میان همه اینها نیز امکان پذیر است خلاصه
این روح یک نوع حیات معنوي جدید است که خداوند بر مؤمنان افاضه می کند.
و در سومین مرحله می فرماید:"خداوند آنها را در باغهایی از بهشت
ص : 470
جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا
اتٍ􀀀 ی داخل می کند که نهرها از زیر درختان و قصورش جاري است،و جاودانه در آن می مانند"( وَ دُْخِلُهُمْ
ا ). 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 الْأَنْه
اللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ).
􀀀
و در چهارمین مرحله می افزاید:"خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خدا خشنودند"( رَضِیَ هُ
در برابر مواهب مادي قیامت و جنات و حور و قصور این بزرگترین پاداش روحانی است که به این گروه از مؤمنان داده می
شود،آنها احساس می کنند که خدا از آنان راضی است و این رضایت مولا و معبودشان که آنها را پذیرفته، و در کنف
حمایت خویش قرار داده،و بر بساط قربش آنها را نشانده،لذتبخش ترین احساسی است که به آنها دست می دهد،و نتیجه اش
خشنودي کامل آنها از خدا است.
آري هیچ نعمتی به پایه این خشنودي دو جانبه نمی رسد،و این کلیدي است براي مواهب و نعمتهاي دیگر،چرا که وقتی خدا
از کسی خشنود باشد هر چه تقاضا کند به او می دهد که او هم کریم است و هم قادر و توانا.
چه تعبیر جالبی؟می فرماید"هم خدا از آنها راضی است و هم آنها از خدا راضی"یعنی مقامشان به قدري بالا رفته است که
نامشان در کنار نام خدا، و رضایتشان در کنار رضایت او قرار گرفته است.
و در آخرین مرحله به صورت یک اعلام عمومی که حاکی از نعمت و موهبت دیگري است می فرماید:"آنها حزب الله
اللّ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ).
􀀀
لا إِنَّ حِزْبَ هِ 􀀀 اللّ أَ
􀀀
ئِکَ حِزْبُ هِ 􀀀 اللّ پیروز است" ( أُول
􀀀
اند،بدانید حزب ه
نه تنها پیروزي در سراي دیگر و نیل به انواع نعمتهاي مادي و معنوي در قیامت،بلکه همانگونه که در آیات قبل نیز آمد در این
دنیا نیز به لطف الهی بر دشمنان پیروزند،و در پایان جهان نیز حکومت حق و عدالت در دست آنها است.
ص : 471
***نکته ها:
اشاره
اللّ و حزب شیطان
􀀀
-1 نشانه اصلی حزب ه
اللّ "شده(آیه مورد بحث و آیه 56 سوره مائده)و در یک آیه اشاره به"حزب
􀀀
در دو آیه از قرآن مجید اشاره به"حزب ه
اللّ " و ولایت اولیاي حق تکیه
􀀀
اللّ و بغض فی ه
􀀀
شیطان"،در هر دو مورد که از حزب خدا سخن می گوید روي مساله"حب فی ه
کرده است،در آیه سوره مائده بعد از بیان مساله "ولایت"و حکم به وجوب اطاعت خدا و اطاعت رسول و آن کس که در
الِبُونَ . 􀀀 اللّ هُمُ الْغ
􀀀
اللّ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ هِ
􀀀
حال نماز زکات پرداخته(امیر مؤمنان علی ع)می فرماید: وَ مَنْ یَتَوَلَّ هَ
اللّ همان خط ولایت و
􀀀
در آیات مورد بحث نیز روي قطع رابطه دوستی از دشمنان خدا تکیه می کند،بنا بر این خط حزب ه
بریدن از غیر خدا و پیامبر و اوصیاي او است.
در مقابل به هنگام توصیف"حزب شیطان"که در آیات قبل در همین سوره به آن اشاره شده،بارزترین نشانه هاي آنها را همان
نفاق و دشمنی با حق و فراموشی یاد خدا و دروغ و نیرنگ می شمرد.
اللّ
􀀀
لا إِنَّ حِزْبَ هِ 􀀀 الِبُونَ "و در مورد دیگر می فرماید:" أَ 􀀀 اللّ هُمُ الْغ
􀀀
قابل توجه این است که در یک مورد می گوید:" فَإِنَّ حِزْبَ هِ
هُمُ الْمُفْلِحُونَ " و با توجه به اینکه"فلاح"نیز همراه با پیروزي و غلبه بر دشمن است هر دو آیه به یک معنی باز می گردد،با
این قید که"فلاح و رستگاري"مفهومی عمیقتر از مفهوم"غلبه و پیروزي"دارد،چرا که وصول به هدف را نیز مشخص می کند.
و بر عکس حزب شیطان را به زیانکاري و شکست و ناکامی در برنامه ها
ص : 472
و بازماندن از مقصد توصیف می نماید.
اللّ به معنی عام، مساله اي است که در روایات اسلامی روي آن تاکید
􀀀
اللّ و بغض فی ه
􀀀
مساله ولایت به معنی خاص،و حب فی ه
فراوان شده است،تا آنجا که سلمان فارسی به امیر مؤمنان علی ع عرض می کند:هر زمان خدمت پیامبر ص رسیدم دست بر
شانه من زد و اشاره به تو کرد و فرمود:"اي سلمان این مرد و حزبش پیروزند"!(
.( اللّ الا ضرب بین کتفی و قال یا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون ) ( 1
􀀀
یا ابا الحسن ما اطلعت علی رسول ه
و در مورد دوم یعنی ولایت عامه در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص می خوانیم:
اللّ من اعظم شعب الایمان: "دوستی مؤمن نسبت به مؤمن براي خدا از مهمترین شعبه هاي ایمان است"
􀀀
ود المؤمن للمؤمن فی ه
.(2)
و در حدیث دیگري آمده است که"خداوند به موسی وحی فرستاد آیا هرگز عملی براي من انجام داده اي؟عرض کرد:آري
براي تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام،انفاق کرده ام،و به یاد تو بوده ام،فرمود:اما نماز براي تو نشانه حق است،و روزه سپر
آتش،و انفاق سایه اي در محشر،و ذکر نور است، کدام عمل را براي من بجا آورده اي اي موسی؟!عرض کرد:خداوندا
خودت مرا در این مورد راهنمایی فرما،فرمود:هل والیت لی ولیا؟و هل عادیت لی عدوا قط؟فعلم موسی ان افضل الاعمال
اللّ ! "آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته اي؟و به خاطر من کسی را دشمن داشته
􀀀
اللّ و البغض فی ه
􀀀
الحب فی ه
اللّ
􀀀
اللّ و بغض فی ه
􀀀
اي؟اینجا بود که موسی دانست برترین اعمال حب فی ه
ص : 473
.( 1) این حدیث را تفسیر برهان از کتب اهل سنت نقل کرده است(برهان جلد 4 صفحه 312 -1
. اللّ حدیث 3
􀀀
2) اصول کافی جلد 2 باب حب فی ه -2
.( است(دوستی براي خدا و دشمنی براي خدا) ( 1
و در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم که فرمود:
اللّ احب الیه من نفسه و ابیه و امه و ولده و اهله و ماله و من الناس کلهم: "هیچکس
􀀀
باللّ حتی یکون ه
􀀀
لا یمحض رجل الایمان ه
ایمانش به خدا خالص نمی شود مگر آن زمانی که خداوند در نظرش محبوبتر از جانش و پدر و مادر و فرزند و خانواده و
.( مالش و همه مردم باشد" ( 2
روایات در این رابطه،هم در جانب مثبت(دوستی دوستان خدا)و هم در طرف منفی(دشمنی با دوستان خدا)بسیار است که ذکر
همه آنها به طول می انجامد،بهتر است این سخن را با حدیث پر معناي دیگري از امام باقر ع پایان دهیم،فرمود:
اللّ
􀀀
اللّ عز و جل و یبغض اهل معصیته ففیک خیر،و ه
􀀀
اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا،فانظر الی قلبک فان کان یحب اهل طاعه ه
اللّ یبغضک،و المرء مع من احب: "اگر بخواهی
􀀀
اللّ ،و یحب اهل معصیته،لیس فیک خیر،و ه
􀀀
یحبک،و اذا کان یبغض اهل طاعه ه
بدانی آدم خوبی هستی نگاهی به قلبت کن،اگر اهل طاعت خدا را دوست داري،و اهل معصیتش را دشمن،بدان آدم خوبی
هستی،و خدا تو را دوست دارد،و اگر اهل طاعتش را دشمن داري و اهل معصیتش را دوست،چیزي در تو نیست،و خدا تو را
.( دشمن دارد،و انسان همیشه با کسی است که او را دوست دارد"! ( 3
***
اللّ "
􀀀
اللّ "و"بغض فی ه
􀀀
-2 پاداش"حب فی ه
چنان که در آیات فوق دیدیم خداوند براي کسانی که عشق او را بر همه چیز مقدم شمرند و هر علاقه اي را تحت الشعاع
علاقه به او قرار دهند،دوستان او را
ص : 474
. 1 و 2) سفینه البحار جلد 1 صفحه 201 -1
3) همان مدرك. -2
-3
دوست دارند و دشمنان او را دشمن،پنج پاداش بزرگ مقرر داشته که سه پاداشش را در همین جهان به آنها می دهد و دو
پاداش را در قیامت.
نخستین موهبت در این جهان،استقرار و ثبات ایمان آنها است،چنان نقش ایمان را بر قلوبشان می زند که دست حوادث و
طوفانهاي زندگی نتواند آن را محو سازد،و از این گذشته با روح تازه اي آنها را تایید و تقویت می کند، و در مرحله سوم
آنها را در حزب خویش جاي می دهد و بر دشمنان پیروز می سازد.
در آخرت نیز بهشت جاویدان با تمام نعمتهایش در اختیار آنها قرار می دهد، و علاوه بر آن،خشنودي مطلق خویش را از آنان
اعلام می دارد.
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:
اللّ المؤمن
􀀀
ما من مؤمن الا و لقلبه اذنان فی جوفه:اذن ینفث فیها الوسواس الخناس!و اذن ینفث فیها الملک! فیؤید ه
بالملک،فذلک قوله وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ :"هر مؤمنی قلبش دو گوش دارد،گوشی که در آن"وسواس خناس"می دمد،و گوشی
که فرشته در آن می دمد،خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تقویت می کند،و این همان است که می فرماید:" وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ
.( مِنْهُ " ( 1
و در حدیث دیگري از امام باقر ع در تفسیر کلام پیامبر گرامی اسلام ص که می فرماید:اذا زنی الرجل فارقه روح
الایمان(هنگامی که انسان زنا کند روح ایمان در آن حال از او جدا می شود)آمده است:این روح ایمان همان است که
خداوند در قرآن فرموده: وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ( 2)از احادیث فوق،گستردگی معنی"روح ایمان"و شمول آن نسبت به فرشته و
مرتبه عالی روح انسانی روشن می شود،در ضمن این حقیقت را نیز نشان
ص : 475
.( 1) "کافی"(مطابق نقل تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 288 -1
2) همان مدرك. -2
می دهد که با وجود این مرحله از روح ایمان انسان آلوده گناهانی همچون زنا و شرب خمر و امثال آن نمی شود.
***خداوندا!اگر این روح ایمان را به ما عنایت کنی بزرگترین لطف را در حق این بندگان ضعیفت فرموده اي و دیگر غمی
ندارند.
پروردگارا!ما را به دوستی دوستانت و دشمنی دشمنانت موفق دار،و از دوستی با دشمنانت و دشمنی با دوستانت بر کنار فرما!
اللّ شمرده اي،اجازه ورود در این حزب را به ما مرحمت
􀀀
بار الها!تو وعده پیروزي به مؤمنان راستین داده اي و آنها را حزب ه
فرما و پیروزیت را شامل حال ما گردان(آمین رب العالمین).
پایان سوره مجادله جمعه 8 شعبان 1406
ص : 476